متن کتاب های موسسه در راه حق (آزمایشی)

در این قسمت که به صورت آزمایشی راه اندازی شده متن کتاب های موسسه جهت مطالعه آنلاین مخاطبان گرامی قرار داده می شود.

شما میتوانید از لیست پایین متن تعدادی از کتاب ها را مطالعه فرمایید.

عمربن سعد تا صبح در ترديد و دودلى بود. اما سرانجام «علاقه به دنيا» بر او پيروز شد و نزد عبيدالله آمد و آمادگى خود را براى جنگ با امام حسين(عليه السلام) اعلان كرد.

عمربن سعد با چهار هزار جنگجو وارد كربلا شد. اولين كارش اين بود كه به شخصى كه «عَرزَة بن قَيْس» نام داشت گفت: «نزد امام برو و هدف آن حضرت را از آمدن به كربلا بپرس.» اما عرزه شرم داشت كه نزد امام بيايد، چون او يكى از دعوت كنندگان امام بود. عمربن سعد به هر كس كه اين پيشنهاد را كرد، نپذيرفت، چون همه سران لشكر او از امام حسين دعوت كرده بودند!

مأموريت پيكهاى عمربن سعد

«قرة بن قَيْس» نزد امام حسين(عليه السلام) آمد و هدف امام را از آمدن به كربلا پرسيد. امام فرمود: «مردم شهر شما (كوفه) به من نوشتند به اين جا بيايم، پس ]حالا[ اگر از آمدن من راضى نيستيد، من باز مى گردم.»

قرة بن قيس بازگشت و پيام امام را به او رساند. عمربن سعد هم نامه اى به عبيدالله نوشت و سخنان امام را ذكر كرد.

وقتى نامه عمربن سعد به دست عبيدالله رسيد و آن را خواند گفت: «حالا كه در چنگال ماست مى خواهد فرار كند، ولى رهايى براى او نيست.» سپس نامه اى براى عمربن سعد نوشت و گفت: «نامه تو را خواندم، به حسين و همراهانش بگو با يزيد بيعت كنند. بعد از آن كه بيت كردند من درباره آنها فكرى خواهم كرد.»

به دنبال نامه قبلى، عبيدالله نامه ديگرى نوشت و براى عمربن سعد فرستاد: «راه رسيدن به آب را بر حسين و يارانش ببند، حتى يك قطره هم نبايد بچشند.»

راه رسيدن به آب بسته شد

عمربن سعد با خواندن نامه عبيدالله بن زياد به «عَمْرِوبْنِ حَجّاج» دستور داد با پانصد سوار جنگى كنار رود فرات بروند و راه رسيدن به آب را بر امام حسين و يارانش ببندند.

اشتراک نشریات رایگان

سامانه پاسخگویی