متن کتاب های موسسه در راه حق (آزمایشی)

در این قسمت که به صورت آزمایشی راه اندازی شده متن کتاب های موسسه جهت مطالعه آنلاین مخاطبان گرامی قرار داده می شود.

شما میتوانید از لیست پایین متن تعدادی از کتاب ها را مطالعه فرمایید.

ديگر از صفات مرحوم كربلايى كاظم اين بود كه ايشان توجّه به كسى نداشت، مقام، رياست و شخصيت اثرى در ايشان نداشت. با بزرگان مى رفت، با مراجع مى نشست، ولى اين نشست و برخاست تأثيرى در ايشان نداشت. همه را به يك چشم نگاه مى كرد.

يكى ديگر از صفات ايشان اين بود كه اصلاً توجه به شخص نداشت مثلاً هر كس سؤالى مى كرد، جوابى مى شنيد و مى رفت و خداوند متعال به ايشان يك اُنس داده بود كه كليّه اوقاتش يا نماز مى خواند يا قرآن مى خواند يا جواب سؤال مى داد و اضافه حرف نمى زد و بيشتر در سكوت بود و حرفهاى بى ربط نمى زد.

يكى ديگر از خصوصيات ايشان اين بود كه: كوچكترين ادّعايى نداشت و خود را هيچ مى ديد و خود را برتر نمى ديد و امتياز براى خودش قائل نبود، متواضع بود و غالباً روى زمين و يا روى زيلو مى نشست.

اين مطلب را هم توجّه نداشت كه مثلاً اين مسأله حفظ قرآن را ايشان دارد و كسى ديگر ندارد، همه را به يك سطح تواضع مى كرد و اين مطلب را براى خود امتياز نمى ديد. و عنايتى كه خداوند به ايشان كرده بود اين بود كه با قرآن اُنس داشت و هر كارى داشت باز به قرآن رجوع مى كرد. در مورد خواصّ آيات كه سؤال مى شد، ايشان مى گفت: اين سوره مثلاً براى اين موضوع خوب است يا فلان سوره براى فلان موضوع. ايشان هيچ كتابى را نمى توانست بخواند ولى قرآن را در هر كتابى كه پيدا مى كرد مى گفت: «بين اينها، اين قرآن است.» هر چه از قرآن سؤال مى كردند و هر مطلبى كه مربوط به قرآن بود جواب مى داد. هر وقت قرآن را مى دادند و هر سوره اى يا آيه اى را مى خواستند من نديدم كه ورق بزند، يك دفعه و دفعتاً آن را مى آورد.

هيچ وقت من نديدم كه حرف غير بزند يا مدحى، منقبتى يا ذمّى .

هيچ وقت من نديدم ايشان با وجودى كه تمكّن مالى نداشت، نشنيدم كه اهل توقّع باشد، مثل اينكه از مسأله مادّى بيرون رفته بود، نه تمنّاى مالى، نه تقاضاى رياستى، هيچ چيز.

اجمالاً ايشان صفات اهل تقوى را تا حدّى داشت، يعنى صفات متّقين را داشت.

يكى از آقايان اهل علم از نجف به كربلا آمده بود كه آقاى كربلايى كاظم را ملاقات كند. وى از شاگردان آقاى قاضى بود و با وجودى كه سابقه اى از ايشان نداشت به كسى گفته بود كه اين مردى كه اينجا نشسته است، من قلبش را از نور مى بينم و اين سخن مهمّى بود.

صدرالدّين حائرى شيرازى

اشتراک نشریات رایگان

سامانه پاسخگویی