تفرّج كنان بر هوا و هوس *** گذشتيم بر خاك بسيار كس
كسانى كه از ما به غيب اندرند *** بيايند و بر خاك ما بگذرند
پس از ما بسى گل دهد بوستان *** نشينند با يكديگر دوستان
كَلِمَةٌ فىِ ذَمِّ مَدْحِ الرِّضا
] ستايش رضا [
مراد از رضا، ترك اعتراض بر مقدّرات الهيّه است در باطن و ظاهر، قولا و فعلا، و صاحب اين مرتبه پيوسته در بَهْجت و لذّت و سرور و راحت است. چه تفاوت نمى باشد نزد او ميان فقر و غنا و راحت و عنا و عزّت و ذلّت و مرض و صحّت، زيرا كه همه را از خدا مى داند و به واسطه محبّت حق كه بر دل او رُسوخ كرده، بر همه افعال او عاشق است و آنچه از او مى رسد بر طبع او موافق است و مى گويد:
عاشقم بر لطف و بر قهرش به جِدّ *** بوالعجب من عاشق اين هر دو ضِد
و صبر و رضا، رأس همه طاعات است.
از حضرت صادق(عليه السلام) منقول است، كه فرموده اند: شگفت دارم از كار مرد مُسلِم كه خدا هيچ امرى از براى او مقدّر نمى كند مگر آنكه خير اوست ] اگر بدن او با مقراض قطعه قطعه شود خير اوست و [ اگر ملك مشرق و مغرب را به او اعطا فرمايد باز خير اوست.[76]