پس كسى كه سنّ او به حدود چهل سالگى رسيد، ديگر فكر دنيا كردنِ او از غفلت و فريب شيطان است، چون ايّام لذّت و كامرانى گذشت و روزگار نشاط و شادمانى سرآمد، و هر روز عضوى از اعضاىِ او كوچ مى كند و بيچاره از آن غافل و در فكر باطل است. «يا اَبْناءُ الاَْرْبَعينَ زَرْعٌ قَدْ دَنى حِصادُهُ.»[73]
چو دوران عمر از چهل درگذشت *** مزن دست و پا كآبت از سر گذشت
چو باد صبا بر گلستان وزد *** چميدن درخت جوان را سزد
نزيبد تو را با جوانان چَميد *** كه بر عارضت صبح پيرى دميد
دريغا كه فصل جوانى گذشت *** به لهو و لَعِبْ زندگانى گذشت
و علاج طول اَمَل «ياد مرگ» است، چه خيال مردن آدمى را از دنيا دلگير و دل را از دنيا سير مى سازد.
و از اين جهت حضرت رسول(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: بسيار ياد آوريد شكننده لذّتها را.[74]
و مروى است كه: هيچ خانواده اى نيست مگر آنكه ملك الموت شبانه روزى پنج مرتبه اوقات نماز ايشان را بازديد مى نمايد.[75]
پس اى جان برادر! لختى به قبرستان رو و بر خاك دوستان گذرى كن و بر لوحِ مزارشان به عبرت نگاه كن، و تفكّر كن كه در زير قدمت به فاصله دو ذَرع چه خبر و چه صحبت است؟ وَ لَنِعْمَ ما قيلَ.