- انسان شناسى
- 2
- 3
- 4
- 5
- 6
- 7
- 8
- 9
- 10
- 11
- 12
- 13
- 14
- 15
- 16
- 17
- 18
- 19
- 20
- 21
- 22
- 23
- 24
- 25
- 26
- 27
- 28
- 29
- 30
- 31
- 32
- 33
- 34
- 35
- 36
- 37
- 38
- 39
- 40
- 41
- 42
- 43
- 44
- 45
- 46
- 47
- 48
- 49
- 50
- 51
- 52
- 53
- 54
- 55
- 56
- 57
- 58
- 59
- 60
- 61
- 62
- 63
- 64
- 65
- 66
- 67
- 68
- 69
- 70
- 71
- 72
- 73
- 74
- 75
- 76
- 77
- 78
- 79
- 80
- 81
- 82
- 83
- 84
- 85
- 86
- 87
- 88
- 89
- 90
- 91
- 92
- 93
- 94
- 95
- 96
- 97
- 98
- 99
- 100
- 101
- 102
- 103
- 104
- 105
- 106
- 107
- 108
- 109
- 110
- 111
- 112
- 113
- 114
- 115
- 116
- 117
- 118
- 119
- 120
- 121
- 122
- 123
- 124
- 125
- 126
- 127
- 128
- 129
- 130
- 131
- 132
- 133
- 134
- 135
- 136
- 137
- 138
- 139
- 140
- 141
- 142
- 143
- 144
- 145
- 146
- 147
- 148
- 149
- 150
- 151
- 152
- 153
- 154
- 155
- 156
- 157
- 158
- 159
- 160
- 161
- 162
- 163
- 164
- 165
- 166
- 167
- 168
- 169
- 170
- 171
- 172
- 173
- 174
- 175
- 176
- 177
- 178
- 179
- 180
- 181
- 182
- 183
- 184
- همه صفحات
اين ديدگاه از نظر عقل و اسلام محكوم است. چنين ديدگاهى علاوه بر ضربه هاى روانى ـ كه احياناً در پايان هر عمل ناهنجار پيدا مى شود ـ تحقير شرف و عظمت و مقام الهى انسان است.
در قلمرو زندگى انسان، هر عمل و انديشه و نيز ارضاء هر خواسته اى بايد براى انسان با توجّه به بُعد انسانى معنوى او در نظر گرفته شود. ناديده گرفتن اين مهم، كاستى و پستى بشر را در پى دارد كه از نظر عقل قبيح و زشت است.
زنى كه قبول كرده هر لحظه و ساعتى در معرض نگاه هاى شهوانى و تماس هاى نامطلوب باشد، در واقع خود را به هوس زودگذر خويش و ديگران فروخته است. و به اين وسيله از ديد عقلى و انسانى در پائين ترين درجه پستى قرار گرفته است; زيرا گوهر گرانبهاى انسانى خود را قربانى كرده است. و مردى كه حاضر شده خارج از دايره ازدواج ارضاء شهوت كند، غيرت و شرف انسانى را به هيچ گرفته است. به همين جهت، چنين مرد و زنى مورد نفرت خداى متعال قرار گرفته و رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) او را از برادران شيطان خوانده است.
خداوند به مرد زن نما و زن مردنما و مردى كه از زن (ازدواج) كناره گيرد، لعنت فرستاد و فرشتگان آمين گفتند; زيرا اين روش (ترك ازدواج) پس از حضرت يحيى(عليه السلام)منسوخ شد.[267]
«عكاف، گفت: خدمت پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) رسيدم; فرمود: عكاف، زن دارى؟ گفتم نه; فرمود: در اين باره، مشكلى دارى؟ گفتم: خير; فرمود: تو كه سالم و توانگرى ـ گفتم: آرى بحمداللّه; فرمود: در اين صورت تو از برادران شيطانى، يا بايد از راهبان مسيحى باشى يا ـ اگر مسلمانى ـ مثل همه مسلمانان رفتار كنى. زن گرفتن از سنّت هاى ما است; بدترين افرد شما بى زنان (عزب ها) هستند، بدترين مردگان، اموات عزبند...؟ و اى بر تو اى عكاف، زن بگير، كه خطاكارى. گفتم: يا رسول اللّه، پيش از آن كه از جاى خود برخيزم، مرا زن بده; فرمودند: «كريمه» دختر كلثوم حميرى را به ازدواج تو درآوردم.»[268]