از همين فراز مى توان دريافت كه موقعيت امام بيرون از زندان چگونه بوده و آن حضرت تا چه حدّ در محدوديت و مراقبت حكومت قرار داشته است; به طورى كه به آسانى نمى توانستند با آن حضرت تماس بگيرند و با تدبير و احتياط مى بايست خدمت امام برسند و حتّى علويان و بستگان نيز نمى توانستند با او تماس زيادى داشته باشند.
شخصيّت امام و ويژگى هاى اخلاقى
عظمت و فضيلت امام
فضائل اخلاقى و كمالات معنوى امام موجب آن بود كه نه تنها دوستان بلكه دشمنان نيز به عظمت و بزرگوارى او اعتراف نمايند; «حسن بن محمّد اشعرى» و «محمد بن يحيى» و برخى ديگر روايت كرده اند كه «احمد بن عبيدالله بن خاقان» متصّدى اراضى و خراج «قم» بود، روزى در مجلس او سخن از علويان و عقايدشان به ميان آمد; احمد كه خود از ناصبيان[23] سرسخت و منحرف از اهل بيت(عليهم السلام) بود، ضمن صحبت گفت: «من در سامراء كسى از علويان را همانند حسن بن على بن محمد بن على الرّضا (امام عسكرى(عليه السلام))، در روش و وقار و عفت و نجابت و فضيلت و عظمت در ميان خانواده خويش و ميان بنى هاشم، نديدم و نشناختم; خاندانش او را بر بزرگسالان و محترمان خود مقدّم مى داشتند و در نزد سران سپاه و وزيران و عموم مردم نيز همين وضع را داشت. به ياد دارم روزى نزد پدرم[24] بودم، دربانان خبر آوردند ابومحمد ابن الرّضا (امام عسكرى(عليه السلام)) آمده است.
پدرم به صداى بلند گفت: «بگذاريد وارد شود».
من از اين كه دربانان نزد پدرم از امام به كُنيه و احترام ياد كردند شگفت زده شدم; زيرا نزد پدرم جز خليفه يا وليعهد يا كسى را كه خليفه دستور داده باشد از او به كُنيه[25] ياد كنند، به كُنيه ياد نمى كردند; آنگاه مردى گندمگون، خوش قامت، خوشرو، نيكو اندام، جوان، و با هيبت و جلالت وارد شد. چون چشم پدرم بر او افتاد برخاست و چند قدم به استقبال رفت. به ياد نداشتم پدرم نسبت به كسى از بنى هاشم يا فرماندهان سپاه چنين كرده باشد.