متن کتاب های موسسه در راه حق (آزمایشی)

در این قسمت که به صورت آزمایشی راه اندازی شده متن کتاب های موسسه جهت مطالعه آنلاین مخاطبان گرامی قرار داده می شود.

شما میتوانید از لیست پایین متن تعدادی از کتاب ها را مطالعه فرمایید.

هنگامى كه على بن جعفر به جاى خود بازگشت ياران و معاشرانش او را سرزنش كردند كه تو عموى پدر او هستى و اين گونه او را احترام مى كنى!

على بن جعفر گفت: «ساكت باشيد، در حالى كه خداى عزيز و جليل اين ريش سفيد را ـ و بر محاسن خود دست نهاد ـ سزاوار امامت نديده و اين جوان را سزاوار يافته و امام قرار داده ]مى خواهيد[ فضيلت او را انكار كنم؟! از آنچه مى گوييد به خدا پناه مى برم، من بنده اويم».[17]

* عمر بن فرج مى گويد: همراه امام جواد(عليه السلام) در كنار دجله ايستاه بوديم، به ايشان گفتم: «شيعيان شما ادعا مى كنند شما وزن آب دجله را مى دانيد».

فرمود: «آيا خدا توانايى آن را دارد كه علم به وزن آب دجله را به پشه اى عطا كند؟»

گفتم: «آرى خدا قادر است».

فرمود: «من نزدخدا از پشهو از بيشترمخلوقاتش گرامى ترم».[18]

* على بن حسان واسطى مى گويد: تعدادى اسباب بازى همراه برداشتم و گفتم: «]چون امام خردسال است[ آنها را براى آن حضرت هديه مى برم!» ]خدمت آن گرامى شرفياب شدم و مردم مسائل خود را مى پرسيدند و او پاسخ مى داد. [چون پرسش هايشان پايان يافت و رفتند، امام برخاست و رفت. من نيز به دنبال او رفتم و به وسيله خادمش اجازه ملاقات گرفتم و داخل شدم. سلام كردم. جواب سلام دادند اما ناراحت به نظر مى رسيدند و به من نيز اجازه نشستن ندادند. پيش رفتم و اسباب بازى ها را نزد او نهادم. خشمگين به من نگاه كرد و اسباب بازى ها را به چپ و راست پرتاب نمود و فرمود: «خدا مرا براى بازى نيافريده است، مرا با بازى چكار!» اسباب بازيها را برداشتم و از آن گرامى طلب بخشش كردم، و او پذيرفت و مرا عفو كرد، و بيرون آمدم.[19]

اشتراک نشریات رایگان

سامانه پاسخگویی