فرمود: «ما خاندانى هستيم كه پيش از مصيبت اظهار نگرانى مى كنيم ولى چون قضاى الهى وقوع يابد راضى به رضاى خدا و تسليم امر اوييم».[18]
حلم و بردبارى
*حفص بن ابى عايشه مى گويد: امام صادق خدمتكار خود را براى انجام كارى فرستاد. خدمتكار دير كرد، امام بدنبال او رفت. ديد كه غلامش در گوشه اى خفته و به خواب سنگينى فرو رفته است. امام بر بالينش نشست و به ملايمت او را باد زد. وقتى غلامش بيدار شد، امام فرمود: «به خدا سوگند براى تو نيست كه هم روز و هم شب بخوابى، شب براى تو و روز براى ما».[19]
كمك به نيازمندان
*معلى بن خنيس مى گويد: شبى بارانى، امام صادق(عليه السلام) به طرف ظله بنى ساعده[20] مى رفت. او را تعقيب كردم. در بين راه چيزى از محموله امام به زمين افتاد، گفت: «بسم الله، خدايا آنچه به زمين افتاد به ما برگردان».
پيش رفتم و سلام كرد. فرمود: «معلى تو هستى؟»
پاسخ دادم: «آرى فدايت شوم».
فرمود: «با دست جستجو كن هر چه يافتى به من بده».
جستجو كردم. چند نان يافتم و به امام دادم. كيسه اى پر از نان نزد او بود كه بسيار سنگين مى نمود.