يزيد بن سليط مى گويد: پس از شهادت امام موسى بن جعفر خدمت امام رضا شرفياب شدم، پيش از آنكه چيزى بگويم فرمود: «اى يزيد! مى آيى به عمره برويم؟»
عرض كردم: «پدر و مادرم فدايتان، اختيار با شماست، اما من خرج سفر ندارم».
فرمود: «مخارج سفرت را من مى پردازم».
با آن حضرت به سوى مكه رهسپار شديم، و به همانجا كه امام صادق و امام كاظم(عليهما السلام) را ملاقات كرده بودم رسيديم.... داستان ملاقات با امام موسى بن جعفر و آنچه شنيده بودم براى آن حضرت شرح دادم...[5]
اخلاق و رفتار امام رضا(عليه السلام)
امامان پاك ما در ميان مردم و با مردم مى زيستند، و عملا به مردم درس زندگى و پاكى و فضيلت مى آموختند. آنان الگو و سرمشق ديگران بودند، و با آنكه مقام رفيع امامت آنان را از مردم ممتاز مى ساخت، و برگزيده خدا و حجت او در زمين بودند در عين حال در جامعه حريمى نمى گرفتند، و خود را از مردم جدا نمى كردند، و به روش جباران، انحصار و اختصاصى براى خود قائل نمى شدند، و هرگز مردم را به بردگى و پستى نمى كشاندند و تحقير نمى كردند.
* ابراهيم بن عباس مى گويد: «هيچگاه نديدم كه امام رضا(عليه السلام) در سخن بر كسى جفا ورزد، و نيز نديدم كه سخن كسى را پيش از تمام شدن قطع كند; هرگز نيازمندى را كه مى توانست نيازش را برآورده سازد رد نمى كرد، در حضور ديگرى پايش را دراز نمى كرد، هرگز نديدم به كسى از خدمتكاران و غلامانشان بدگويى كند. خنده او قهقهه نبود بلكه تبسم بود، وقتى سفره غذا به ميان مى آمد همه افراد خانه حتى دربان و مهتر را نيز بر سفره خويش مى نشاند و آنان همراه با امام غذا مى خورند. شب ها كم مى خوابيد و بيشتر بيدار بود، و بسيارى از شب ها تا صبح بيدار مى ماند و به عبادت مى گذراند، بسيار روزه مى داشت بخصوص روزه سه روز در هر ماه را ترك نمى كرد.[6] كار خير و انفاق پنهان، بسيار داشت و بيشتر در شبهاى تاريك مخفيانه به فقرا كمك مى كرد».[7]