متن کتاب های موسسه در راه حق (آزمایشی)

در این قسمت که به صورت آزمایشی راه اندازی شده متن کتاب های موسسه جهت مطالعه آنلاین مخاطبان گرامی قرار داده می شود.

شما میتوانید از لیست پایین متن تعدادی از کتاب ها را مطالعه فرمایید.

فرمود: «گريه مكن، بدهى تو بر عهده من، همه را مى پردازم، و همچنانكه فرموده بود پرداخت».[6]

* امام سجاد(عليه السلام) شبها براى بينوايان و نيازمندان مدينه ناشناخته نان مى برد و به آنها كمك مالى مى كرد، چون درگذشت، دريافتند آن ناشناس نان آور حضرت على بن الحسين، امام سجاد(عليه السلام) بوده است و نيز پس از وفات امام معلوم شد زندگى صد خانوار از مستمندان مدينه را به طور دائم اداره مى كرده است و آنان نمى دانستند كه اداره كننده زندگيشان على بن الحسين(عليه السلام) است».[7]

* يكى از فرزندان خواهر امام سجاد(عليه السلام) مى گويد: «مادرم هميشه به من سفارش مى كرد كه با دايى خود، على بن الحسين(عليه السلام)، معاشرت داشته باشم. هيچگاه خدمت آن حضرت نرسيدم مگر آنكه از محضر او بهره مند برخاستم; گاه از ديدارِ بيم و تواضع او در پيشگاه خدا، بيم و تواضع قلبى مى يافتم و گاه از دانش بيكران او بهره مند مى شدم».[8]

* امام باقر(عليه السلام) مى فرمود: «پدرم هنگام نماز همچون برده افتاده اى بود كه در پيشگاه پادشاه بزرگى بر پاى ايستد، از بيم خدا مى لرزيد و رنگش دگرگون مى شد، و نماز را چنان به جا مى آورد كه گويى آخرين نماز اوست...».[9]

عظمت امام سجاد(عليه السلام)

هشام فرزند عبدالملك اموى در ايام حج به مكه آمده بود، هنگام طواف انبوه مردمان چنان بسيار بود كه هشام به «حجرالاسود» دسترسى نيافت، ناچار به انتظار در كنارى نشست تا انبوه مردم طواف كنند. در اين هنگام چهارمين امام زين العابدين(عليه السلام) به مسجد الحرام آمد و به طواف پرداخت، مردمان با ديدار امام راه را براى او باز كردند و آن گرامى با آسودگى به حجرالاسود نزديك شد و «استلام»[10] نمود، هشام از ديدار عظمت امام و احترامى كه مردم به او مى كردند سخت ناراحت شد. يك تن از شاميان از هشام پرسيد: «اين مرد كيست كه مردمان اين چنين او را بزرگ مى دارند؟»

اشتراک نشریات رایگان

سامانه پاسخگویی