امام حسين(عليه السلام) مى دانست اينك كه حكومت يزيد را به رسميت نشناخته است اگر در مدينه بماند به قتلش مى رسانند، لذا به امر پروردگار، شبانه و مخفى از مدينه به سوى مكه حركت كرد.
آمدن آن حضرت به مكه، همراه با سر باز زدن او از بيعت يزيد، در بين مردم مكه و مدينه انتشار يافت، و اين خبر تا به كوفه هم رسيد. كوفيان از امام حسين(عليه السلام) كه در مكه بسر مى برد دعوت كردند تا به سوى آنان آيد و زمامدار امورشان باشد. امام(عليه السلام)مسلم بن عقيل(عليه السلام)، پسر عموى خويش را به كوفه فرستاد تا حركت و واكنش اجتماع كوفى را از نزديك ببيند و برايش بنويسد.
مسلم به كوفه رسيد و با استقبال گرم و بى سابقه اى روبرو شد، هزاران نفر به عنوان نايب امام(عليه السلام) با او بيعت كردند، و مسلم(عليه السلام) هم نامه اى به امام حسين(عليه السلام)نگاشت و حركت فورى امام(عليه السلام) را لازم گزارش داد.
هر چند امام حسين(عليه السلام) كوفيان را به خوبى مى شناخت، و بی وفايى و بى دينى شان را در زمان حكومت پدر و برادر ديده بود و مى دانست به گفته ها و بيعت شان با مسلم(عليه السلام) نمى توان اعتماد كرد، وليكن براى اتمام حجت و اجراى اوامر پروردگار تصميم گرفت كه به سوى كوفه حركت كند.
با اين حال تا هشتم ذى حجه، يعنى روزى كه همه مردم مكه عازم رفتن به «منى» بودند[17] و هر كس در راه مكه جا مانده بود با عجله تمام مى خواست خود را به مكه برساند، آن حضرت در مكه ماند; در چنين روزى با اهل بيت و ياران خود، از مكه به طرف عراق خارج شد و با اين كار هم به وظيفه خويش عمل كرد و هم به مسلمانان جهان فهماند كه پسر پيغمبر امت، يزيد را به رسميت نشناخته و با او بيعت نكرده بلكه عليه او قيام كرده است.