متن کتاب های موسسه در راه حق (آزمایشی)

در این قسمت که به صورت آزمایشی راه اندازی شده متن کتاب های موسسه جهت مطالعه آنلاین مخاطبان گرامی قرار داده می شود.

شما میتوانید از لیست پایین متن تعدادی از کتاب ها را مطالعه فرمایید.

معاويه، كه كمى سن را در امام بهانه مى آورد و از بيعت با او سر مى زد، هنگام ولايتعهدى يزيد، اين بهانه را فراموش و فرزند جوان خود را، جانشين خويش كرد و از مردم براى او بيعت گرفت.

معاويه، به بهانه ايجاد وحدت اسلامى و پيشگيرى از اختلاف و اغتشاش، به عمّال خود نوشت كه: «با لشگر به سوى من آييد» و آنان همان كردند كه او گفت.

معاويه آنان را بسيج كرد و به جنگ با امام به عراق فرستاد.

امام نيز، به حجر بن عدى كندى، فرمان داد تا فرمانداران و مردم را براى جنگ آماده سازد.

منادى به آيين آن زمان، در كوچه هاى كوفه، فرياد «الصلاة» برداشت و مردم به مسجد ريختند.

امام بر منبر فراز آمد و فرمود: «معاويه به جنگ سوى شما آمده است; شما نيز به اردوگاه نُخَيله برويد...!»

همه ساكت ماندند. عدى، فرزند حاتم طائى معروف، از جاى برخاست كه: «من پسر حاتم هستم، سُبْحانَ اللّه، اين سكوت مرگبار چيست كه جانتان را فرا گرفته است؟ چرا به امام و پسر پيامبرتان پاسخ نمى دهيد... از خشم خدا بيم كنيد; مگر شما از ننگ، باك نداريد...؟»

آنگاه، رو به امام كرد و گفت: «گفتار شما را شنيديم و با جان و دل به فرمانيم». سپس افزود: «من، هم اكنون به اردوگاه مى روم، هر كه مايل است به من پيوندد».

قيس بن سعد بن عباده و معقل بن قيس رياحى و زياد بن صعصعه تيمى نيز با سخنرانيهاى شور انگيز مردمان را به جنگ راغب ساختند و به تجهيز سپاه از مردم پرداختند و آنگاه همه به اردوگاه رفتند.[28]

اشتراک نشریات رایگان

سامانه پاسخگویی