مى فرمود: «آن را كه در پيشگاه خدا مى ايستد، جز اين سزاوار نيست.»
از امام ششم(عليه السلام) آورده اند كه: «امام حسن(عليه السلام) عابدترين مردمان زمان خويش بود و با فضيلت ترين; چون به ياد مرگ و رستخيز مى افتاد، مى گريست و بى حال مى شد»[16].
پياده و گاه برهنه پا، 25 بار به خانه خدا رفت.[17]
بخشندگى
روزى به خانه خدا رفته بود، همان هنگام شنيد كه مردى با خدا به گفتگو نشسته است كه: «خداوندا، ده هزار درهم نصيبم كن...». امام(عليه السلام)همان دم به خانه بازگشت و آن پول را براى او فرستاد.
يكى از كنيزان او، دسته گلى خوشبوى به تحفه، پيشكش كرد. امام(عليه السلام) در مقابل او را آزاد فرمود و چون پرسيدند: «چرا چنين كردى؟» فرمود: «خدا ما را چنين تربيت كرده است و اين آيه را باز خواندند: «وَاِذا حُيّيتُمْ بِتَحيَّة فَحَيُّوا بِاَحْسَنَ مِنْها; يعنى چون به شما هديه اى دادند، به نيكوتر، پاسخ گوييد.»[18]
سه بار در زندگى، هر چه داشت، حتى كفش ـ و پاى افزار ـ را به دو قسمت تقسيم كرد و در راه خدا داد.[19]
بردبارى
مردى از شام به تحريك معاويه، روزى امام را به دشنام گرفت. امام(عليه السلام)چيزى نفرمود تا ساكت شد; آنگاه با لبخندى شيرين او را سلام گفت و