اعتراض نابجا
برخى ديگر مى پرسند: «مگر نه آنست كه رهبر بايد در كارها، از خواسته جامعه پيروى كند; پس چرا امام به ميل شيعيان كه جنگ با معاويه را مى خواستند، وقعى ننهاد؟»
در پاسخ بايد گفت: «چون ادامه جنگ به مصلحت اسلام و مسلمانان تمام نمى شد; شايسته نبود كه امام به خواسته آنان ترتيب اثر دهد.»
اصلا راهبرى امام بر اساس اعتقاد شيعه، يك راهبرى خدايى و از گونه راهبرى پيامبران است; چرا كه امام مرتبط با مبدأ جهان و خداوند بزرگ است و مصالح جامعه را بر اين اساس تشخيص مى دهد و هر گونه او تشخيص بدهد، خلاف نخواهد بود.
چه بسيار كه پيامبر يا امام، كارى انجام دادند و مردم همان هنگام به مصلحت آن آشنا نبودند; اما با گذشت ايّام، لزوم آن را دريافتند.
چنانكه مثلا، پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) همراه مسلمانان به قصد زيارت خانه خدا از مدينه بيرون آمدند; و چون به «حُدَيْبِيّه» رسيدند، قريش مانع ورود ايشان به مكه شدند چرا كه ورود پيامبر و همراهان را بى اجازه و آگاهى پيشين، يك نوع سرشكستگى براى خويش مى پنداشتند.
رفت و آمدها و مذاكراتى بسيار صورت گرفت و سرانجام بنابر آن شد كه بدين صورت تا سه سال با هم صلح كنند:
.1قريش، در سال بعد، سه روز خانه خدا را در اختيار مسلمانان بگذارد. تا مسلمانان آزادانه، در آنجا اعمال مذهبى خود را به جاى آورند.