متن کتاب های موسسه در راه حق (آزمایشی)

در این قسمت که به صورت آزمایشی راه اندازی شده متن کتاب های موسسه جهت مطالعه آنلاین مخاطبان گرامی قرار داده می شود.

شما میتوانید از لیست پایین متن تعدادی از کتاب ها را مطالعه فرمایید.

ناگزير پيامبر روز ديگر نيز به همانگونه مهمانى داد و بعد از صرف غذا، آغاز سخن كرد: «اى فرزندان عبدالمطلب! در جوانان عرب، كسى را سراغ ندارم كه بهتر از آنچه من برايتان آورده ام، آورده باشد. من نيكى (خير) اين جهان و جهان ديگر را به ارمغان آورده ام. خدا فرمان داده است تا شما را به سوى او بخوانم. پس، كداميك در اين راه مرا ياورى خواهيد كرد تا همو، برادر، وَصىّ و جانشين من گردد؟»

پيامبر اين تقاضا را سه بار تكرار فرمود، و هر بار تنها على برخاست و آمادگى خود را ابراز داشت...

آنگاه پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: «اين، برادر ، وَصىّ و جانشين من است، سخنش را بشنويد و او را فرمان بريد!»[6]

على(عليه السلام) در نخستين شب هجرت

با ابراز اسلام، پيامبر از نظر قريش، خطرناك شناخته شد. سران قريش، در «دارُالنَّدْوَة» گرد آمدند و براى كشتن پيامبر به شور نشستند; سرانجام قرار بر آن شد كه از هر قبيله يك تَن بر گُزينند تا شبانه به خانه پيامبر بريزند و همه با هم او را بكشند.

پيامبر از سوى خدا آگاه شد و فرمان يافت كه آن شب در جاى خود نخوابد و شبانه هجرت كند.[7]

پيامبر فرمان خدا را به على گفت و به او دستور داد كه به جاى وى، در بستر بخوابد; به گونه اى كه كسى نداند او به جاى پيامبر خوابيده است. على با جانبازى خود، جان پيامبر گرامى را حفظ كرد و خطرهاى اين كار بزرگ را بر خود هموار ساخت. و اين كار، چندان چشمگير بود كه خداوند آيه اى در اين مقام، فرو فرستاد: «وَ مِنَ النّاسِ مَنْ يَشْرى نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاةِ اللّهِ، وَاللّهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبادِ;[8] از گروه مردم، كسى هست كه جان خويش را در راه رضايت خداوند مى فروشد و خدا بر بندگان مهربان است.»

اشتراک نشریات رایگان

سامانه پاسخگویی