متن کتاب های موسسه در راه حق (آزمایشی)

در این قسمت که به صورت آزمایشی راه اندازی شده متن کتاب های موسسه جهت مطالعه آنلاین مخاطبان گرامی قرار داده می شود.

شما میتوانید از لیست پایین متن تعدادی از کتاب ها را مطالعه فرمایید.

كودكى و دامان پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)

امام، خود از اين روزگاران چنين حكايت مى فرمايند:

«به هنگام كودكى، پيامبر مرا به دامان مى گرفت، به سينه مى چسباند، غذا را مى جويد و به دهانم مى گذارد و از بوى خوش خويش، به مشام جانم مى بويانيد. او در گفتارم دروغ و در كِردارم اشتباه و نادانى نيافت.

خداوند، پيامبر را از پس شيرخوارگى با بزرگترين فرشتگان همراه كرد تا شباروز او را در راه بزرگواريها و نيكيهاى جهان، رهنمون باشد، من نيز از پيامبر پيروى مى كردم چنان و چندان كه كودك شيرخوارى از مادر.

روزاروز فرمان مى داد كه از كردارهاى او پيروى كنم. هرسال به «كوه حرا» مى رفت، و در اين هنگام، هيچ كس جز من او را نمى ديد... .

در آن ايام كه اسلام، هنوز، در هيچ خانه اى راه نيافته بود و فقط پيامبر و همسرش خديجه، مسلمان بودند، من سومين مسلمان بودم... نور وحى و رسالت را مى ديدم و بوى پيامبرى را مى بوييدم.»[4]

پيامبر گرامى، پس از بعثت، تا سه سال فرمان نيافت كه اسلام را آشكار كند، در اين مدت، تنى چند بدو ايمان آوردند كه نخستين كس از مردان، على بود.[5]

بدان هنگام كه اين آيه : «وَ اَنْذِرْ عَشيرَتَكَ الاْقْرَبين» در رسيد كه «خويشان نزديك را بيم ده!» على به فرمان پيامبر، چهل تَن از خويشان را مهمان كرد از جمله : ابولهب، عباس و حمزه را. غذايى كه براى بيش از يك نفر كافى نبود آماده شد، اما به اراده خداوند همه سير شدند و چيزى از آن كاسته نشد و چون پيامبر خواست تا آنان را به اسلام دعوت كند، ابولهب گفت: «محمّد شما را افسون كرده است!» و همين سخن موجب شد كه حاضرين پراكنده شوند و جلسه تعطيل شود.

اشتراک نشریات رایگان

سامانه پاسخگویی