لَيْسَ فى الْمَعاصى اَشَدُّ من اتِّباعِ الشَهْوَةِ فَلا تُطيعوها فَيَشْغَلَكُمْ عَنِ اللّهِ!:[11]در ميان گناهان گناهى سخت تر از پيروى شهوت نيست پس خواهش نفس را فرمان بردارى نكنيد پس شما را مشغول مى كند.
طاعَةُ الشَهْوَةِ تُفْسِدُالدينَ[12]فرمانبردارى از خواهش نفس دين را فاسد مى كند.
ظَفَرَ بِجَنَّةِ الْمَاْوى مَنْ اَعْرَضَ عَنْ شَهَواتِ الدُنيا[13]: كسى كه از خواهشهاى نفسانى روى بگرداند به منزلگاه بهشت كامياب مى شود.
گفتار فوق، انسان به خواب رفته و بى توجّه (به زيانهاى شهوات) را بيدار مى كند، تا شخص فرو رفته در خواهش نفس را (كه از خدا، دين و از جايگاه انسانى اش - بهشت - غفلت كرده)، به خواسته هاى انسانى و اصالت داشتن آنها متوجّه گرداند.
طَهِّروُا اَنْفُسَكُمْ مِنْ دَنَسِ الشَهَواتِ تُدْرِكُوا رَفيعَ الدَرَجات.[14]: نفسهاى خويش را از پليديها و ناپاكيهاى خواهشها پاك گردانيد تا مراتب بلند (انسانى و معنوى) را دريابيد.
اِنَّ اَفْضَلَ النّاسِ عِنْداللّهِ مَنْ اَحْيى عَقْلَهُ وَاَماتَ شَهْوَتَهُ وَاَتْعَبَ نَفْسَهُ بِصَلاح آخِرتِه[15]:افزونترين مردم (در كمال) نزد خدا كسى است كه عقلش را زنده كرده باشد. و خواهش نفس را ميرانده باشد. و براى به صلاح آوردن آخرت خود نفس خويش را به رنج انداخته باشد.
اَلْعاقِلُ مَنْ اَماتَ شَهْوَتَه[16]: عاقل كسى است كه خواهش نفس را (كه زيان رساننده است) بميراند.
انسانى كه طهارت نفس، رسيدن به درجات بلند انسانى، احياء عقل و مرگ تجاوز شهوانى را تلقين كند. به شخصيّت انسانى خويش دست مى يابد، و فرد داراى شخصيّت انسانى، مغلوب غريزه نمى شود. و با اين روش عنوان «برترين مردم نزد خدا» رابه خود اختصاص مى دهد.