احاديث در واسطه فيض و واسطه در محبت

دوره دوازدهم؛ شماره هفت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 نام: احاديث در واسطه فيض و واسطه در محبت

نويسنده: هيأت تحريريه مؤسسه در راه حق

ناشر: مؤسسه در راه حق قم ـ تلفن 2ـ7743221

تيراژ: 10000 جلد

قطع: جیبی

ــــــــــــــــــــــــــــــ

جهان هستى با تمام پديده هايش ـ مادى و غيرمادى ـ فعل وكار خداوند متعال است وهم او حقيقت هستى وفياض مطلق است واز ناحيه او درآفرينش موجودات بخلى وجود ندارد. آنچه قابليت براى وابستگى وجودى به خداوند دارد، از فيض الهى محروم نمى ماند. و از ظلمت نيستى به روشنايى وجود، راه پيدا مى كند.

خداوند قبل از نظربه هر موجودى، ابتدا به ذات نامتناهى خويش نظر وتوجه دارد. سپس به موجودى كه نمونه وآيه كامل وجود اوست نظرانداخته; آنگاه به موجوداتى كه مظهربرخى ازصفات واسماء الهى هستند مى نگرد.

از احاديث نبوى مورد قبول اهل سنت وشيعه چنين استفاده مى شود كه نظرابتدايى خداوند به نورپاك رسول گرامى اسلام، حضرت محمد(صلى الله عليه وآله وسلم)وانوار اهل بيت(عليهم السلام) بوده; وهم آنان واسطه فيض در خلقت وآفرينش عرش، لوح، قلم، كرسى، فرشتگان وآسمانها وزمين بوده اند.

جابربـن عبداللّه انصـارى ـ رضى اللّه عنهماـ گفت: از رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) سؤال كردم: اول موجودى كه خداوند متعال آفريد، چه موجودى بود؟ فرمود: «اى جابر! او نور پيامبر بود. خداوند او راآفريد وهر چيزى را در او قرار داد وموجودات ديگر رابعد ازاو آفريد...1»

رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: «من و على، چهارده هزار سال قبل از آفرينش عرش، نورى در پيشگاه خداى متعال بوديم... سپس خدا، مردم را از نور ما آفريد. پس، ما صنع خداى متعال هستيم و صنع تمام خلق براى ماست2

نظر ابتدايى خداوند متعال در آفرينش به نور پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم)بود. طبق برخى از احاديث نور، رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: «من و على (عليه السلام) نور واحدى هستيم كه از نور خدا آفريده شديم.» و بر اساس برخى ديگر از احاديث نور، حضرت(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: نور فاطمه و ديگر ائمه(عليهم السلام) از نور ما آفريده شد; انوار اهل بيت در صدر انوار قرار دارد. و آنان نيز همچون رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) واسطه فيض در آفرينش هستند.

احاديث زيادى در اين مورد وارد شده است كه برخى از آنها را بيان مى كنيم.

در حديث آمده كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: «آسمانها و زمين از نور من، وعرش وكرسى از نور على بن ابى طالب(عليه السلام)، ولوح و قلم از نور امام حسن(عليه السلام)، و بهشت و حور از نور امام حسين(عليه السلام) آفريده شده است3.» اين مطلب، با اندكى تفاوت در برخى ديگر از احاديث وارد شده است، و همه اين احاديث در اين حقيقت شريكند كه رسول خدا و اهل بيت(عليهم السلام) واسطه فيض در آفرينش هستند. واز آن جا كه همه آنها نور واحد هستند، اگر بگوييم آسمانها و زمين به خاطر نور رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) ويا على(عليه السلام)، و يا فاطمه(عليها السلام) ويا امامان ديگر از اهل بيت(عليهم السلام)آفريده شده تناقض گويى نكرده ايم و تفاوتى درمعنا وحقيقت مطلب به وجود نيامده است.

ابى هريره گفت: رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: «... وقتى خداوند، آدم را آفريد و از روحش در او دميد، آدم متوجه جانب راست عرش شد. در اين وقت اشباح پنج نور را كه در حال ركوع و سجده بودند مشاهده كرد. عرض كرد: اى پروردگار من! آيا قبل از من فردى رااز گل آفريده اى! خداوند فرمود: نه اى آدم.

آدم عرض كرد: پس اين پنج نورى كه در هيئت و صورت خودم مى بينم كيستند؟ فرمود: «اين پنج نفر از فرزندانت هستند كه پنج اسم اينها را از اسم خودم مشتق ساختم. اگر اينها نبودند، بهشت، جهنم، عرش، كرسى، آسمان، زمين، فرشتگان، انسان و جن را نمى آفريدم4

اهل بيت(عليهم السلام) واسطه فيض در بقاى اهل زمين هستند چنانكه واسطه فيض در نزول رحمت الهى اند.

امام زين العابدين مى فرمايد: «ما پيشواى مسلمانان، حجتهاى خدا بر جهانيان، آقاى مؤمنين وفرمانروا وپيشواى آشكار (مسلمين) مى باشيم؟ نيز ما امان اهل زمينيم چنانكه ستارگان امان اهل آسمان هستند وما آنهايى هستيم كه به واسطه ما آسمان براهل زمين فرود نمى آيد. وبه خاطر ما باران نازل مى شود و رحمت انتشار پيدا مى كند وبركات زمين خارج مى گردد. اگر فردى از ما برروى زمين نبود، زمين اهلش را فرو مى برد.» سپس فرمود: «زمين از زمانى كه آدم(عليه السلام) آفريده شد، خالى از حجت خدا نبود. حجت خدا در زمين يا ظاهر ومشهور است يا غايب وپنهان شده وتا روز قيامت زمين از حجت خالى نخواهد بود، زيرااگر حجت خدا بر روى زمين نبود، خدا عبادت نمى شد...5»

روايت فوق بيانگر اينست كه اهل بيت(عليهم السلام) واسطه فيض در بقاى اهل زمين ونزول رحمت، ونيز واسطه فيض در طاعت و عبادت خدا هستند.

علاوه براين، اهل بيت(عليهم السلام) واسطه فيض درنزول دين وفهم وبيان آن و واسطه در طاعت خدا هستند، زيرا دين رحمت الهى است; چنانكه باران براى زمين واهل زمين رحمت است. خداوند به خاطر آنها باران را بر روى زمين نازل مى كند ونيز به واسطه آنها قوانين وتكاليف الهى بر بندگان نازل مى شود. ديگران همان گونه كه به خاطر نور اينها آفريده شدند، به واسطه اطاعت از آنها، از گمراهى نجات يافته ومطيع خدا مى شوند6. بنابراين، اينها ولى امردر جامعه اسلامى هستند. خلافت، امامت و ولايت، حق مسلّم اينهاست. حقّى است كه خدابراى آنها قرار داده است.

رسول گرامى (صلى الله عليه وآله وسلم) اسلام خطاب به اميرالمؤمنين(عليه السلام) فرمود:

«كسى كه تو رااطاعت كرد، سعادتمند شد وكسى كه تو رانافرمانى كرد، شقاوت پيدا كرد. سود برد كسى كه ولايت تو رااختيار كرد وزيان كرد كسى كه دشمنت گشت. كسى كه ملازم تو شد (و پيوستگى در ولايت تو پيدا كرد) رستگار شد وكسى كه از (ولايت) تو جدا شد، هلاك گشت. مثل تو ومثل ائمه از فرزندان تو بعد از من، مثل كشتى نوح است. كسى كه آن را سوار شد، نجات يافت وكسى كه از سوار شدن سرباز زد غرق شد ومثل شما، مثل ستارگان است; هر زمان كه ستاره اى غروب كند ستاره ديگر طلوع نمايد تا روز قيامت7

ابوهريره گفت: رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: ...خداوند متعال خطاب به آدم(عليه السلام)فرمود: ...اسمهاى آن پنج نور، از اسم من مشتق شده است. من محمودم واين محمد(صلى الله عليه وآله وسلم); من عالى ام واين على(عليه السلام); من فاطر واين فاطمه (عليها السلام); من احسان واين حسن ومن محسن واين حسين است. به عزتم سوگند، كسى كه خردلى نسبت به اينها بغض وكينه داشته باشد به جهنم واردش مى كنم و براين كار باكى ندارم. اى آدم! اينها منتخب من هستند; به خاطر اينها مردم نجات پيدا مى كنند (آن گاه كه از اينها فرمان برند وتحت ولايت اينها داخل شوند). وبه واسطه اينها به هلاكت مى رسند (آن گاه كه از ولايت آنها سرباز زنند). پس، هنگامى كه به من حاجتى داشته باشى به اينها توسل بجو. سپس پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: ما كشتى نجات هستيم. كسى كه به آن وابسته شد، نجات يافت وكسى كه از آن فاصله گرفت به هلاكت رسيد. پس كسى كه به سوى خدا حاجتى دارد، ما اهل بيت را واسطه قرار دهد8

توسل به اينها و نجات به واسطه اطاعت از اينها همگام شدن با نظام آفرينش است، زيرا درنظام آفرينش، موجودى بدون واسطه با مبدأ هستى در ارتباط است كه بدون واسطه آفريده شده باشد. وغير آن موجود، چون با واسطه آفريده شده اند، ارتباطشان نيزبا واسطه است. بنابراين، كسانى كه بدون واسطه بخواهند خدا را عبادت نمايند. وبدون پذيرش ولايت ائمه (عليهم السلام) به قرب الهى راه يابند، نه تنها به كمال انسانى و الهى نمى رسند وبه قرب الهى راه پيدا نمى كنند و اعمالشان مقبول واقع نمى شود; بلكه استحقاق عذاب وعقاب پيدا مى كنند وبه جهنم مى روند.

برخى از احاديث، در مطلب فوق ظاهر است و برخى ديگر صراحت دارد.

رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: «يا على! آفريده نشدى مگر اين كه پروردگارت را بپرستى و براى اين كه به واسطه تو معالم و نشانه هاى دين ظاهر شود و به واسطه تو راههاى خراب شده اصلاح شود. و براستى، كسى كه از راه تو منحرف شد گمراه گشته و هرگز به سوى خدا هدايت نمى شود. و اين قول پروردگارم -جل شأنه- است كه: براستى من كسى را كه توبه كند و عمل صالح انجام دهد و آن گاه هدايت شود، مى آمرزم; يعنى، به ولايت تو هدايت شود9

ابن مسعود گفت: رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: در روز قيامت، على(عليه السلام)به فردوس مى نشيند و فرمود كوهى است مشرف بر بهشت، و فوق آن عرش پروردگار جهانيان است. از دامنه آن كوه نهرهاى بهشت جارى شده و در باغهاى بهشت سرازير مى شود و على (عليه السلام) بر كرسيى از نور نشسته است و در مقابل او نهر تسنيم جريان دارد. كسى از صراط نمى گذرد مگر اين كه سند ولايت على و ولايت اهل بيت على (و امامان بعد از او)(عليهم السلام) را همراه داشته باشد. پس، دوستانش را داخل بهشت و دشمنانش را داخل جهنم مى كند10

رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: ويل براى ستم كنندگان به اهل بيت من است. عذابشان با منافقين در پايين ترين درك از جهنم است. لحظه اى عذاب از آنها برداشته نمى شود و از عذاب جهنم به آنها مى چشانند. پس واى بر اينها از عذاب دردناك آخرت11.

روايات مذكور، ظهور در اين مطلب دارند كه راه اطاعت و عبادت خدا، اهل بيت(عليهم السلام) هستند كه واسطه فيض در رسيدن به قرب الهى و بهشت برين هستند. و بدون ولايتشان محروم شدن از بهشت و عدم موفقيت در عبور از صراط حتمى است.

و احاديث ديگرى نيز وارد شده كه به اين مطلب تصريح نموده اند از جمله:

جابربن عبداللّه گفت: رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) در خطبه اى فرمود: «كسى كه بغض و دشمنى ما اهل بيت را داشته باشد، روز قيامت يهودى محشور مى شود، هر چند روزه بگيرد و نماز بگذارد...12»

در حديث ديگر، از جابر آمده كه حضرت (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: «هر چند روزه بگيرد و نماز بگذارد و گمان برد كه مسلمان است13

رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: «...به خدايى كه جانم در دست اوست، هيچ بنده اى عملش براى او مفيد واقع نمى شود; مگر اين كه به حقانيت ما معرفت داشته باشد14

حضرت على(عليه السلام) به نقل از رسول گرامى(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: «امامان از فرزندان من هستند. پس، كسى كه از آنها اطاعت كند، خدا را اطاعت كرده است و كسى كه اينها را معصيت نمايد، خدا را معصيت كرده است. اينها دستگيره اطمينان بخش و وسيله اى به سوى خدايند15

حضرت على به نقل از رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: «كسى كه دوست دارد به كشتى نجات سوار شود و به دستگيره اى مطمئن تمسك بجويد و به ريسمان محكم خدا چنگ بزند، بايد على(عليه السلام) را به دوستى و دشمنش را به دشمنى بگيرد، و پيشوايان از فرزندان او را به امامت قبول نمايد. براستى كه اينها خلفا و اوصياى من و حجج خدا بر خلق بعد از من هستند. اينان آقايان امتم و پيشروان متقين به سوى بهشتند، حزب اينها حزب من، و حزب من حزب خداست و حزب دشمنان اينها حزب شيطان است16

با توجه به احاديث بيان شده، اهل بيت(عليهم السلام) همان گونه كه واسطه فيض در آفرينش و خلقت موجوداتند، واسطه فيض در تشريع و اطاعت ارادى و اختيارى خداوند نيز مى باشند; لذا ولايت آنها سند عبور از صراط و ورود به بهشت است.

دراين جالازم است براى تأييد بيشتر مطلب فوق، به بررسى احاديث حب بنشينيم. بايد دانست كه خداوند، هرموجودى را در راه محبت خود برانگيخته17 ونفس هستى هر موجودى باتوجه به ظرفيت وجودى اش محبت خدا را طالب است. و خداوند بعد از نظر به حب ذات خود، نظر حب ودوستى به اولين مخلوق دارد وآن مخلوق طبق احاديث نور، واحاديث واسطه فيض، نور رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)ونور اميرالمؤمنين(عليه السلام) ونور فاطمه(عليها السلام) و نور يازده نفر از امامان وحجتهاى الهى(عليهم السلام) است. اينها محبوبترين موجودات در نزد خداى متعال هستند. چنانكه نزديكترين موجودات به خدا مى باشند. اهل بيت(عليهم السلام) جمال كامل و اسماء حسناى خداوند متعال هستند. البته در مرتبه وجودى و هستى خود كه مخلوق اويند.

انسان خواهان كمال و جمال حق است و وظيفه انسانى و عقلى انسان، تلاش و حركت براى رسيدن به جمال حق و تجهيز شدن به صفات زيباى حق است. در جهان طبيعت به لحاظ محجوب بودن آن جمال مطلوب از انسان و به لحاظ نداشتن معرفت صحيح و به جهت اين كه خداوند هر موجودى را در راه محبت خود بر انگيخته است. و رابطه موجودات با خدا، رابطه دوستى و محبت و رابطه محب و محبوب است. رابطه انسان با خدا در بعد اراده و اختيار نيز بايد بر اساس محبت باشد; عقل ما را به راهى دعوت مى كند كه راه دوستى و جذب شدن به جمال و كمال الهى باشد. براى شناخت اين راه، بايد به الگويى متوسل شد كه اين راه را طى كرده و به جمال و كمال حق در حد استعداد و مرتبه وجودى اش رسيده باشد.

انسان با توجه به وجود اراده و اختيار در حركت براى تعالى روح، محكوم جبر نيست. بلكه با انتخاب خويش، جهت و كيفيت حركت در آن جهت را مشخص و معين مى كند. بنابراين، به مكتبى نياز دارد كه تناسب كامل با ساختمان وجودى او داشته باشد; مكتبى كه پيام آور محبت بلكه تمامش محبت است و اين، مكتب دين است; دين تمامش حب است. با اين پيام كه انسان از نظام حب خارج نشود. و دين، به كسانى كه از نظام حب خارج شوند به ديد بغض مى نگرد. نگاه اسلام به منافق، ظالم، فاسق و افراد دور از عقل و انديشه، نگاه توأم با بغض و كينه است، زيرا اينان جمال انسانى و الهى راـ كه محور حب است ـ ندارند. اين بغض، لازمه حب به جمال و كمال حق است. بنابراين، تمام دين، حب است و بغض امرى فرعى است.

امام صادق(عليه السلام) فرمود: «دين جز دوستى نيست، براستى خداى عزوجل مى فرمايد: «بگو (اى پيامبر!): اگر خدا را دوست مى داريد، مرا پيروى كنيد; خدا نيز شما را دوست مى دارد18

با توجه به نكات فوق، انسان اگر بخواهد در بعد ارادى و اختيارى با نظام هستى و فعل خداوند متعال همگام باشد، چاره اى ندارد جز اين كه از راهى برود و پيروكسانى باشد كه او را به حب خداوند متعال متصل كنند و به مقام حب الهى در بعد ارادى - در تمام ابعاد زندگى - برسانند.

اسلام كه دين حب و دوستى است راه محبت را رسالت و ولايت قرار داده است. به احاديثى در اين زمينه (از طريق اهل سنت) اشاره مى كنيم:

جابر(رض) گفت: از رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) شنيدم كه فرمود: «براى هرچيزى اساسى است و اساس دين، دوستى ما اهل بيت است19

رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) على(عليه السلام) را مخاطب ساخته و فرمود: «براستى اسلام عريان است; لباس آن تقوا; ولباس فاخر و پرارزش آن، هدايت; زينت آن حيا; ستون آن ورع; معيارش عمل صالح وبنيان واساس آن حب من و حب اهل بيت من است20

سلمان(رض) گفت: رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: «شخصى مؤمن نمى گردد، مگر اين كه اهل بيت مرا به واسطه محبت من دوست بدارد. عمر بن خطاب عرض كرد: علامت دوستى اهل بيت شما چيست؟ حضرت (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: اين; و دست مبارك را بر على(عليه السلام) زدند21

رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: «كسى كه اراده دارد بر خدا توكل نمايد، بايد اهل بيت مرا دوست داشته باشد; و كسى كه اراده دارد از عذاب قبر نجات پيدا كند، بايد اهل بيت مرا دوست داشته باشد; و كسى كه حكمت مى خواهد، بايد اهل بيتم را دوست داشته باشد; و هر كس خواسته اش ورود به بهشت ـ بدون حساب ـ است، بايد اهل بيت مرا به دوستى بگيرد. به خدا سوگند، جز اين نيست كه هر كس محبت اهل بيت مرا داشته باشد، در دنيا وآخرت سود مى برد22

رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: «از راه محبت و دوستى ما به خداى متعال توسل بجوييد; به واسطه ما طلب شفاعت كنيد. پس براستى به سبب ما اكرام مى شويد و به سبب ما روزى داده مى شويد. پس، دوستداران ما امثال ما در فرداى قيامت هستند و همه آنان در بهشتند23

ابن عباس گفت: رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) روزى دست على(عليه السلام) را گرفته بود، سپس فرمود: «آگاه باشيد; كسى كه على را دشمن بدارد خدا و رسولش را دشمن داشته است. كسى كه او را دوست بدارد، خدا و رسولش را به دوستى گرفته است24

اميرالمؤمنين(عليه السلام) فرمود: «دست آويز مطمئن و محكم الهى مودّت و دوستى ال محمد(صلى الله عليه وآله وسلم) است25

ابـن عباس گفت: رسول خـدا(صلى الله عليه وآله وسلم) خطـاب به علـى(عليه السلام)فرمود: «كسى كه تو را به دوستى گرفت، مرا به دوستى گرفته ودوست تو دوست خداست26

ظهور كامل احاديث فوق در اينست كه دوستى اهل بيت(عليهم السلام) واسطه در حب خدا و رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) است.

توضيح:

انسان علاوه برحب تكوينى كه لازمه وابستگى وجود او به خداست، مى تواند داراى حب ارادى واختيارى نيزباشد، زيرا حركت تكاملى انسان در جهت معنويت وقرب الهى درگرو همين حب ارادى واختيارى است. بنابراين، حب ارادى واختيارى به خداى متعالى وقتى تحقق مى يابد كه حب به رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) و اميرالمؤمنين وديگر اهل بيت(عليهم السلام) وجود داشته باشد. نظام الهى حاكم برجهان وانسان، نظامى واحد است ونظام ارادى و اختيارى نبايد بانظام تكوينى ناهماهنگ باشد.اگر درنظام تكوين، انوار پاك كاروان سالار حب وعشق وتسبيح وتقديس خداى متعال هستند. درنظام تشريع وارادى نيزهم آنها پيشتاز حب وقرب خداى بزرگ مى باشند.

حب در اين جا حب عاطفى صرف نيست; بلكه حب همراه و توأم با اعتقاد، اطاعت و عمل است.

رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: «شفاعت من براى امت من است. كسى كه اهل بيت مرا دوست بدارد، شيعه و پيرو من است27

و نيز فرمود: «پروردگارم با من عهد كرده كه ايمان هيچ بنده اى را جز با محبت اهل بيت من قبول نكند28

عمار ياسر گفت: «پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: كسى كه به من ايمان آورد. و مراتصديق كند، او راسفارش مى كنم به ولايت على بن ابى طالب(عليه السلام); كسى كه ولايت او را بپذيرد، ولايت مرا پذيرفته، و كسى كه ولايت مرا بپذيرد، ولايت و سرپرستى خدا را پذيرفته است; و كسى كه او را دوست بدارد مرا به دوستى برگزيده و كسى كه مرا دوست بدارد (براستى) خدا را به دوستى گرفته است; و كسى كه او را دشمن بدارد، دشمن من است; و دشمن من، دشمن خداست29

اگر محبت صرفاً محبت عاطفى بود، فرقى با محبت پدر يا مادر نسبت به فرزند، يا محبت دو دوست با يكديگر نداشت واحتياج به آن همه سفارش نبود. به نكته ذيل توجه كنيد:

اگر رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) مى فرمايد: دوست داشتن من، به دوستى گرفتن خداى متعال است، آيا دوستى رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) بدون ولايت او معنا دارد؟! كسى بگويد: من رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) را دوست دارم ولى او را حجت خدا، خليفه خدا نمى دانم. و تحت سرپرستى او در دو بعد فكرى و عملى قرار نمى گيرم. به عقلتان مراجعه كنيد; آيا چنين محبتى قابل قبول است؟! وآيا چنين محبتى به محبت خدا پيوند مى خورد؟! عقل و وجدان چنين محبتى را نمى پذيرد. محبت اهل بيت و اميرالمؤمنين(عليهم السلام) كه واسطه در محبت رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) و خداى متعال است، جداى از مسأله ولايت و خلافت پذيرفته نيست.

در احاديث فوق، پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) شرط شفاعت وپيروى خودش را محبت اميرالمؤمنين قرار داد و در حديث ديگر فرمود: «ايمان، با محبت اينها مورد قبول است.» و در حديث بعدى محبت را در كنار ولايت آورد و فرمود: «كسى كه مؤمن به من است، بايد مؤمن به ولايت اميرالمؤمنين(عليهم السلام) باشد.

باز براى اين كه شبهه اى نماند، احاديث محبت را در كنار حديث ثقلين، منزلت، غدير و... قرار دهيد. يا دركنار احاديثى كه قبولى ايمان وطاعات را مشروط به حب اهل بيت(عليهم السلام) كرده، بگذاريد و سپس به قضاوت بنشينيد.

از مجموعه احاديث چنين استفاده مى شود كه محبت اهل بيت، توأم با ولايت و اطاعت آنها در تمام ابعاد و شؤون دينى، اجتماعى و فردى است.

درپايان به بيان احاديث ديگرى در مورد محبت اهل بيت(عليهم السلام)مى پردازيم.

 در قيامت

ابن عباس گفت: رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: «هيچ بنده اى در روز قيامت از جايش حركت نميكند تا اين كه از چهارچيز سؤال مى شود:

1- عمرش را در چه چيز فانى كرده است؟

2- بدنش را در چه كارى فرسوده است؟

3- واز ثروتش كه آن را در چه راهى انفاق كرده و از كجا به دست آورده است.

4- واز دوستى اهل بيت(عليهم السلام)30 ـ

 قبولى طاعات

ابن عباس گفت: رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: «اگر مردى در بين ركن و مقام (كه شايد بهترين مكان براى نماز در خانه كعبه است) بر روى قدمهاى خود بايستد و نماز بخواند، چنانچه بغض و دشمنى اهل بيت مرا داشته باشد، داخل آتش مى گردد31

رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: «اگر بنده اى بين صفا و مروه هزار سال و سپس هزار سال و سپس هزار سال خدا را عبادت كند و محبت ما را درك نكرده باشد، خداوند او را به رو در آتش جهنم مى اندازد. سپس اين آيه را تلاوت فرمود: «بگو (اى پيامبر!) اجر و مزدى (بر رسالت) از شما نمى خواهم; جز دوستى نزديكان و اهل بيت من»32

 پاكى ولادت

رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: «كسى كه ما اهل بيت(عليهم السلام) را دوست بدارد، خدا رابر بهترين نعمتها ستايش بگويد.» سؤال شد: بهترين نعمت چيست؟ فرمود: «پاكى ولادت; كسى كه داراى ولادتى پاك است، ما را دوست دارد33

رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) خطاب به اميرالمؤمنين(عليه السلام)فرمود: «تو را دوست نمى دارد جز كسى كه داراى ولادتى پاك باشد و دشمن تو نيست مگر كسى كه داراى خبث ولادت هست. در هنگام عروج به آسمان هرگاه پروردگارم با من تكلم كرد فرمود: اى محمد! سلام مرا به على برسان و بگو كه او پيشواى اوليا و دوستان من و نور پيروان من است و اين كرامت براى تو گوارا باد34

 محبت اجر رسالت است

«قل لا أسئلكم عليه أجراً إلا المودة فى القربى»

ابن عباس گفت: وقتى آيه مودت نازل شد. گفتند: اى رسول خدا! افرادى كه دوستى آنها بر ما واجب شده چه كسانى هستند؟ فرمود: على، فاطمه و فرزندان اين دو(عليهم السلام) براستى خداوند اجر مرا بر شما مودت و دوستى اهل بيت من قرار داده است. و من فرداى قيامت شما را از اين محبّت سؤال مى كنم35

 حيات و مرگ در پرتو محبت اهل بيت

ابن زياد مطرف گفت: از پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) شنيدم كه مى فرمود: «كسى كه دوست دارد زندگى او مانند زندگى من و مرگ او مانند موت من باشد و داخل بهشتى شود كه پروردگارم به من وعده فرموده (خلدبرين)، پس بايد على بن ابى طالب و ذريه و فرزندانش را به ولايت و سرپرستى خويش بپذيرد. براستى اينها هرگز مردم را از باب هدايت خارج نمى كنند و هرگز مردم را در باب گمراهى داخل نمى گردانند36

ابى ذر گفت: رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: «كسى كه خشنود است زندگى اش همچون زندگى من باشد و مثل من بميرد و در بهشت عدن ساكن شود، (بهشتى كه خداى متعال درختان آن را غرس كرده است) پس از من بايد على(عليه السلام)را به ولايت قبول نمايد37

اين چند حديث، بيانگر اين نكته اساسى و مهم است كه حيات انسانى و رشد معنوى و مرگ در راه دين خدا، براى هيچ مسلمانى حاصل نمى شود; مگر اين كه اعتقاد به ولايت اميرالمؤمنين و ذريه معصوم آن حضرت(عليهم السلام) داشته باشد. رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) حياتى الهى، پاك و سراسر معنوى داشت; براى خدا زيست و در راه خدا رحلت فرمود. كسى كه چنين حياتى را بخواهد، ناچار است تن به ولايت خاندان عصمت و طهارت دهد. اين يك ضرورت در حيات هر مسلمان است.


1. قال جابربن عبدالله الانصارى -رضى الله عنهما- سئلت رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم) عن اول شىء خلقه الله تعالى؟ قال: «هو نور نبيك يا جابر، خلقه الله ثم خلق فيه كل خير و خلق بعده كل شىء...»; ينابيع المودة، ص 14

2. العلامة حسن بن مولوى امان اللّه الدهلوى العظيم آبادى الهندى فى كتابه «تجهيز الجيش» (ص 24)، روى عن احمد بن حنبل فى «الفضايل و المسند» و الديلمى فى «فردوس الاخبار»، عن رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم) قال: كنت و علىّ نورا بين يدى الرحمن قبل أن يخلق عرشه باربع عشر الف عام فلم يزل بتمخص فى النور حتى اذا وصلنا الى حفرة العظيمه فى ثمانين الف سنة ثم خلق الله الخلايق من نورنا فنحن صنائع الله و الخلق كلهم صنائع لنا» احقاق الحق، ج 5، ص 246

3. اعلم أن الله خلقني و علياً من نور عظيم قبل خلق الخلق بالفى عام اذ لا تسبيح و لا تقديس، ففتق نورى فخلق منه السماوات و الارض و انا و اللّه اجلُّ من السماوات و الارض و فتق نور على بن ابى طالب فخلق منه العرش و الكرسى، و على بن ابى طالب أفضل من العرش و الكرسى. و فتق نور الحسن فخلق منه اللوح و القلم و الحسن و اللّه اجل من اللوح و القلم و فتق نور الحسين و خلق منه الجنان و الحور و الحسين و الله أجلّ من الجنان و الحور، ثم اظلمت المشارق و المغارب فشكت الملائكة الى اللّه تعالى أن يكشف عنهم تلك الظلمة فتكلّم اللّه جلّ جلاله بكلمة فخلق روحاً ثم تكلّم بكلمة فخلق من تلك الكلمة الأخرى نوراً فأضاف النور إلى تلك الرّوح و اقامها أمام العرش فأزهرت المشارق و المغارب فهى فاطمة الزهراء...»; احقاق الحق، ج 5، ص 250، به نقل از «در بحر المناقب»; تأليف العلامة المحدث العارف الشيخ جمال الدين محمدبن احمد الحنفى الموصلى الشهير بان حسنويه، المتوفى سنة 680

4. العلامة الامر تسرى فى ارجح المطالب،... عن ابى هريره عن النبى(صلى الله عليه وآله وسلم) انه قال: «لمّا خلق الله تعالى ابا البشر و نفخ فيه من روحه، التفت ادم يمينه العرش، فاذا نور خمسة اشباح سجَّداً و ركعاً، قال ادم: يا رب! هل خلقت احداً من طين قبلى؟ قال: لا يا ادم. قال: فمن هولاء الخمسة الذين أراهم في هيئتي و صورتى؟ قال; هؤلاء خمسة من ولدك شققت لهم خسمة أسماء من أسمائي لولاهم ما خلقت الجنة و لا النار ولاالعرش و لا الكرسى و لاالسماء و لا الارض و لا الملائكة و لا الانس و لا الجن...; احقاق الحق، ج 9، ص 203

5. أخرج الحموينى بسنده عن الاعمش، عن جعفرالصادق(عليه السلام) عن ابيه عن جده على بن الحسين -رضى الله عنهم- قال: «نحن ائمة المسلمين و حجج الله على العالمين و ساده المؤمنين و قادة الغرّ المحجلين و موالى المسلمين. و نحن امان لأهل الارض كما أن النجوم امان لاهل السماء. و نحن الذين بنا تمسك السماء أن تقع على الارض الا بإذن اللّه و بنا ينزل الغيث و تنشر الرحمة و تخرج بركات الارض و لو لا ما على الارض منا لا نساخت بأهلها.» ثم قال: «و لم تخل الارض منذ خلق الله ادم(عليه السلام)من حجة الله فيها ظاهر مشهود اؤ غايب مستور و لا تخلو الى ان تقوم الساعة من حجة فيها و لو لا ذلك لم يعبد الله و...»; ينابيع المودة، ص 21، حديث اهل بيتى امان لأمتى. احقاق الحق، ج 9، صص 294-308

6. في مشكاة المصابيح، عن ابى ذر -رضى اللّه عنه- انه قال: و هو أخذ بباب الكعبه سمعت النبى(صلى الله عليه وآله وسلم) يقول; «إن مثل اهل بيتى فيكم مثل سفينة نوح من ركبها نجا و من تخلف عنها هلاك.» ينابيع المودة، ص 77. حديث ثقلين و بسيارى از احاديث، گواه روشن اين مطلب است.

7. «...سعد من اطاعك و شقى من عصاك و ربح من تولاّك و خسر من عاداك; فاز من لزمك و هلك من فارقك، مثلك و مثل الائمة من ولدك بعدي مثل سفينة نوح من ركبها نجا و من تخلّف عنها غرق و مثلكم كمثل النجوم كلما غاب نجم طلع نجم الى يوم القيامة»; ينابيع المودة ص 28

8. العلامة الشيخ ابراهيم الحموينى في «فرائد السمطين»; ...فانا المحمود و هذا محمد و أنا العالى و هذا على و انا الفاط و هذه فاطمه و انا الإحسان و هذا الحسن و أنا المحسن و هذا الحسين اليت. بعزتي انه لايأتينى احدٌ بمثقال حبة من خردل من بغض احدهم إلا أدخلته ناري و لا أبالي. يا ادم! هؤلاء صفوتي بهم أنجيهم و بهم أهلكهم فاذا كان لك الىَّ حاجةٌ فبهؤلاء توسل. فقال النبى: «نحن سفينة النجاة، من تعلّق بها نجا و من حاد عنها هلك; فمن كان له الى اللّه حاجة فليسأل بنا اهل البيت»; احقاق الحق، ج 9، صص 254-253

9. عن محمد بن الغيض بن المختار، عن ابيه، عن محمد الباقر عن أبيه عن جدّه عن على: قال: قال لي رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم): «يا على! ما خلقت الا لتعبد ربك و يشرف بك معالم الدين و يصلح بك دارس السبيل و لقد ضلّ عنك و لن يهتدي الى اللّه من لم يهتد الى ولايتك و هو قول ربى -جل شأنه-: «و انى لغفار لمن تاب و امن و عمل صالحاً ثم اهتدى»; يعنى، اهتدى الى ولايتك»; ينابيع المودة، ص 110

10. اخرج موفق بن احمد، عن الحسن البصرى، عن ابن مسعود، قال: قال رسول اللّه(صلى الله عليه وآله وسلم): «اذا كان يوم القيامة يقعد علي على الفردوس و هو جبل قد علا الجنة و فوقه عرش رب العالمين و من سفحه يتفجر أنهار الجنة و يتفرق فى الجنان و عليّ جالس على كرسى من نور يجرى بين يديه التسنيم، لا يجوز احد الصراط إلا و معه سند بولاية على و ولاية اهل بيته، فيدخل محبيه الجنة و مبغضيه النار»; ينابيع المودة، ص 86

11. الخوارزمى فى «مقتل الحسين» (ج 2، ص 83، طه الغرى) قال: فبهذا الاسناد (اى الاسناد المتقدم فى كتابه) قال: قال رسول اللّه (صلى الله عليه وآله وسلم): «الويل لظالمى اهل بيتى، عذابهم مع المنافقين في الدرك الاسفل من النار، لا يفتر عنهم ساعة و يسقون من عذاب جهنم فالويل لهم من العذاب الاليم»; احقاق الحق، ج 9، ص 464

12. العلامة الذهبى فى «ميزان الاعتدال» (ج 1، ص 369، طه القاهره)، قال: ...حدثنا جابربن عبدالله، قال: خطبنا رسول اللّه(صلى الله عليه وآله وسلم) فقال; «من أبغضنا اهل البيت حشره الله يوم القيامة يهوديا، و ان صام وصلى...»; احقاق الحق، ج 9، ص 468

13. الحافظ نور الدين على بن ابى بكر الهيتمى فى «مجمع الزوائد» قال: قال(صلى الله عليه وآله وسلم): «و ان صام و صلى و زعم انه مسلم»; احقاق الحق، ج 9، ص 468

14. الحافظ نورالدين على بن ابى بكر فى «مجمع الزوائد» (ج 9) قال; و عن الحسن بن على(عليهما السلام)أن رسول اللّه(صلى الله عليه وآله وسلم) قال: «... والذى نفسى بيده لا ينفع عبداً عمله الا بمعرفة حقنا»; احقاق الحق ج 9، ص 428

15. و عن على -كرم الله وجهه- قال: قال رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم): «الائمة من ولدى فمن اطاعهم فقد أطاع اللّه و من عصاهم فقد عصى اللّه هم العروة الوثقى و الوسيلة الى الله جل و علا»; ينابيع المودة، صص 446-445

16. العلامة القندوزى، المتوفى سنة 1293، فى «ينابيع المودة»: عن على -كرم الله وجهه- قال: قال رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم): «من احب أن يركب سفينة النجاة و يستمسك بالعروة الوثقى و يعتصم بحبل اللّه المتين فليوال علياً و ليعاد عدوه و ليأتم بالأئمة الهداة من ولده فانهم خلفائى و أوصيائى و حجج اللّه على خلقه من بعدى و سادات أمتي و قواد الأتقياء الى الجنة، حزبهم حزبي و حزبي حزب اللّه و حزب أعدائهم حزب الشيطان»; احقاق الحق، ج 5، ص 113، ينابيع المودة ص 445

17. «... و بعثهم في سبيل محبته»; دعاى اول صحيفه سجاديه

18. بحار، ج 69، ص 237، روايت 5، طبع تهران

19. العلامة العسقلانى فى «لسان الميزان» (ج 5، ص 380، طه حيدرآباد دكن)قال: ...عن جابر -رضى الله عنه- سمعت رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم) يقول; «لكلّ شىء أساس و أساس الدين حبّنا أهل البيت»; احقاق الحق، ج 9، ص 408اين حديث از علامه مولى محمد صالح الكشفى الحنفى در «المناقب المرتضويه» (ص 100، طبع بمبئى) نقل شده است; «لكل شىء اساس و اساس الدين حب اهل بيتى»; احقاق الحق، ج9، ص 408

20. كنزالعمال، ج 12، ص 105، شماره 34206 و ج 13، ص 645، شماره 37631. عن على(عليه السلام)انه قال; قال رسول اللّه(صلى الله عليه وآله وسلم): «يا على! إن الاسلام عريان، لباسه التقوى; و رياشه الهدى; و زينته الحياء و عماده الورع و ملاكه العمل الصالح، و أساس الاسلام حبى و حب اهل بيتى»

21. العلامة الزرندى الحنفى فى «نظم دررالسمطين» عن سلمان -رضى الله عنه- قال: قال رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم): »لا يؤمن رجلٌ حتى يحب اهل بيتى لحبى» فقال عمربن الخطاب: و ما علامة حب اهل بيتك؟ قال; هذا. و ضرب بيده على علىّ»; احقاق الحق، ج 9، ص 458;ينابيع المودة، ص 372

22. علامة الخوارزمى فى «متقل الحسين» (ص 59، ط الغرى) قال: ...عن نافع، عن ابن عمر قال; قال رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم) : «من اراد التوكل على الله فليحب اهل بيتى و من اراد أن ينجو من عذاب القبر فليحب اهل بيتى و من اراد الحكمة فليحب اهل بيتى و من اراد دخول الجنة بغير حساب فليحب اهل بيتى.»

23. جابر رفعه (الى رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم) قال: توسلوا بمحبتنا الى الله تعالى و استشفعوا بنا فإنّ بنا تكرمون و بنا تحبّون و بنا ترزقون فمحبّونا امثالنا غدا، كلهم فى الجنة»; ينابيع المودة، ص 244، در احقاق الحق، ج 7، از ص 243 تا ص 237 احاديث گوناگونى از كتب اهل سنت در سؤال از حب اهل بيت در روز قيامت وارد شده است.

24. عن ابن عباس قال: خرج رسول اللّه(صلى الله عليه وآله وسلم) قابضاً على يد عليّ ذات يوم، فقال: «ألا! من أبغض هذا فقد ابغض اللّه و رسوله و من أحبّ هذا فقد احب الله و رسوله»; كنزالعمال، ج 13، ص 109، شماره 36358

25. عن حصين بن مخارق، عن موسى بن جعفر، عن ابيه، عن ابائه، عن اميرالمؤمنين(عليه السلام) قال: «العروة الوثقى المودة لال محمد(صلى الله عليه وآله وسلم)»; ينابيع المودة، ص 111

26. العلامة اخطب خوارزمى فى «المناقب» روى حديثاً مسنداً ينتهى الى ابن عباس و فيه قول النبى(صلى الله عليه وآله وسلم) لعلى(عليه السلام): من أحبك فقد أحبّنى و حبيبك حبيب اللّه...»; احقاق الحق، ج 6، ص 417

27. العلامة الخطيب البغدادى فى «تاريخ البغداد» (ج 2، ص 146، ط القاهره) قال: ...قال رسول اللّه(صلى الله عليه وآله وسلم) «شفاعتى لأمتي من أحبّ اهل بيتى و هم شيعتى»; احقاق الحق، ج 9، ص 423

28. العلامة المولى محمد صالح الكشفى الحنفى الترمذى فى كتابه «المناقب المرتضويه» (ص 99، ط بمبئى) قال النبى(صلى الله عليه وآله وسلم): «عاهدنى ربّي أن لا يقبل ايمان عبد إلا بمحبته لأهل بيتي»; احقاق الحق، ج 9، ص 454

29. إن النبي(صلى الله عليه وآله وسلم) قال: «اُوصّى من امن بى و صدّقنى من جميع النّاس، بولاية علي بن ابى طالب; من تولاه فقد تولاني و من تولاني فقد تولّى اللّه; و من أحبّه فقد أحبَّني و مَن أحبَّني فقد أحب اللّه و من أبغضه نقد أبغضني و من أبغضني فقد أبغض اللّه»; كنز العمال، ج11، ص 610، شماره 32953. و نظير همين حديث در ص 611، شماره 32958 ميباشد.

30. «عن ابن عباس -رضى الله عنه- قال: قال رسول اللّه(صلى الله عليه وآله وسلم): «لا تزول قدما عبد يوم القيامة حتى يسأل عن أربع: «عن عمره فيما أفناه، و عن جسده فيما أبلاه و عن ماله فيما أنفقه و من أين اكتسبه و عن حب اهل البيت(عليهم السلام)»; احقاق الحق، ج 9، ص 409، به نقل از ابن المغازلى; در ينابيع المودة، ص 271; اين حديث از ابوهريره در آخر ص 270 نقل شده است.

31. و عن ابن عباس مرفوعاً: «...و لو أن رجلا صُفَّ قدميه بين الركن و المقام و صلىّ و لقى اللّه و هو مبغض لأهل بيتى دخل النار»; ينابيع المودة، ص 192

32. العلامة الگنجى الشافعى فى «كفاية الطالب» (ص 178، ط الغرى) ...عن اماته الباهلى فى حديث قال: قال رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم): «و لو أن عبداً عبدالله بين الصفا و المروة ألف عام ثم ألف عام ثم ألف عام ثم لم يدرك محبتنا اكبّه اللّه على منخريه فى النار. ثم تلا: قل لا أسئلكم عليه أجراً إلا المودة فى القربى» قلت: هذا حديث حسن عال، رواه الطهرانى فى «معجمه»...; احقاق الحق، ج 9، ص 491

33. و عن الامام جعفر الصادق عن ابائه(عليهم السلام) عن رسول اللّه(صلى الله عليه وآله وسلم)قال: «من أحبّنا أهل البيت فليحمد اللّه على اولى النعم.» قيل: و ما اولى النعم؟ قال: طيب الولادة و لا يحبنا الا من طابت ولادته»; ينابيع المودة، ص 246

34. عن سعيد بن جبير، عن ابن عباس(رضي الله عنه)، قال: قال رسول اللّه(صلى الله عليه وآله وسلم): «يا على... لا يحبك إلا طاهر الولادة و لا يبغضك إلا خبيث الولادة و ما عرجني ربي عزوجل إلى السماء و كلّمني ربي إلاّ قال: يا محمد! اقرا علياً مني السلام و عرفه انه امام اوليائى و نور اهل طاعتي و هنيئاً لك هذه الكرامة»; ينابيع المودة، ص 133

35. و عن ابن عباس: لما نزلت «قل لا أسئلكم عليه اجراً إلا المودة في القربى» قالوا: يا رسول اللّه! من هولاء الذين وجبت علينا مودتهم؟ قال: «علي و فاطمة و ابناهما و إن اللّه تعالى جعل أجرى عليكم المودة فى أهل بيتي و اني سائلكم غداً عنهم»; ينابيع المودة، ص 194

36. باسناد الشيخ مسعود السجستانى، أيضاً فى كتابه، عن ابن زياد مطرف قال: سمعت النبى(صلى الله عليه وآله وسلم) يقول: «من أحب أن يحيى حياتى و يموت ميتتى و يدخل الجنة التي و عدني ربى بها و هى «جنة الخلد» فليتوال على بن ابى طالب و ذريته من بعده، فانهم لن يخرجوهم من باب هدى و لن يدخلوهم فى باب ضلالة»; بحار، ج 23، ص 110، روايت 17، طبع تهران. و نيز اين حديث در كنزالعمال، ج 11، ص 611، شماره 32959 و 32960 نقل شده است.

37. عن ابى ذر، قال: قال رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم): «من سرّه أن يحيى حياتى و يموت مماتى و يسكن جنة عدن التى غرسها الله ربى فليتول علياً بعدى»; ترجمة الامام على بن ابى طالب(عليه السلام)، ج 2، ص 98

اشتراک نشریات رایگان

سامانه پاسخگویی