كداميك: اهريمن و يزدان يا خداى يگانه؟
درسهايى از اصول دين، شماره هفت
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 2 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نام جزوه: كداميك: اهريمن و يزدان يا خداى يگانه
نويسنده: هيأت تحريريه مؤسسه در راه حق
ناشر: مؤسسه در راه حق قم - تلفن 2-743221
تيراژ: 20000 جلد
نوبت چاپ : مكرّر
تاريخ چاپ : 1378 هـ ش
چاپخانه : سلمان فارسى قم - تلفن 621440
قطع : جیبی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 3 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خوبى ها و بدى ها؟:
گروهى به نام «ثنويه» خيال مى كردند كه موجودات جهان به دو گونه است: خير و شر و برهمين اساس براى جهان خلقت دو مبدأ قائل بودند و مى گفتند: خوبيها از يزدان و بديها از اهريمن به وجود آمده است! منظور آنان از پندار، اين بود كه خدا را از عيب و نقص وبديها منزه دانسته باشند اما غافل از اينكه از طرفى با اين عقيده گرفتار شرك شده و براى خدا شريك قائل شده اند و از سوى ديگر:
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 4 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در تقسيم موجودات به دوگونه خير و شر اشتباه كرده اند زيرا اگر نظام كلى جهان در نظر گرفته شود معلوم مى شود كه اصلا در جهان بد و شر وجود ندارد بلكه «هر چيزى به جاى خويش نيكوست» و نيز آنان پنداشته اند كه وجود چيزهايى كه به نظرشان بد مى آيد از وجود خوبى ها جداست; آنگاه به خيال خود مشكل را چنين حل كرده اند كه جهان دو مبدأ دارد: خوبيها از يك مبدأ و بدى ها از مبدأ ديگر برمى خيزد.
در صورتى كه با دقّت بيشتر روشن مى شود كه در بسيارى از موارد اين دو دسته وجودى جدا از يكديگر ندارند; مثلا باران خوب است چون براى كشت و زرع لازم مى آيد اما همين باران را ممكن است كسى بانظر سطحى بد بداند يعنى بگويد خانه هاى كاهگلى افراد بيچاره را خراب مى كند!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 5 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
روشن است كه با راه حلى كه ثنويه پيش پا گذارده اند مشكل حل نمى شود زيرا بدى اين باران وجودى جدا و ممتاز از خوبى آن ندارد يعنى دو وجود نيست تا گفته شود يكى از آنها (خوب) و از خدا و ديگرى (بد) و از مبدأ ديگرى است .
اما راه حلّى كه از متون اسلامى (قرآن و روايات) استفاده مى شود و عقل سليم هم آن را تأييد مى كند اين است كه: اگر، تمام چيزهايى كه از ديدگاه يك نگرنده ى سطحى خوب بودن آنها روشن نيست; مثل تشنگى، گرسنگى، ناملايمات، حساسيّتهاى عصبى، سرما، گرما، مار و مور و... - را نه به تنهايى بلكه به عنوان اجزائى از نظام هماهنگ جهان، در نظر آوريم، خواهيم ديد كه همه، در نظام كلى جهان لازم و خوب هستند.
و اينك به بررسى بيشترى در واقعيّت آنچه گفته
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 6 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آمد، مى پردازيم:
عامل هاى گريز از خطر
بدن انسان مجموعه اى از گوشت و استخوان است، كه از مواجهه با خطرها در امان نيست. آتش به تنهايى قادر است، آن را در چند لحظه خاكستر كند. همين بدن در برخورد با ابزار برنده و كوبنده نيز، تاب ايستادگى ندارد و يك تصادم و اصطكاك كافى است، كالبد يك انسان را در هم بكوبد. خداوند براى اين بدن عواملى به شرح زير فراهم آورده است تا بشر از خطرات بزرگ در امان باشد:
1- تشنگى و گرسنگى كه ممكن است، با ديد كوتاه به نظر خوب جلوه نكند; اما در بدن نقش مهمّى دارد: همين احساس، ضامن حيات ميلياردها سلول زنده است. اگر انسان اين غريزه رانداشت، ديرى نمى پائيد
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 7 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
كه سلولهاى بدنش از كمبود آب و مواد غذايى مى افسرد و مى پژمرد، و انسان در خطر مرگ حتمى واقع مى شد و مى مرد.
2- احساس درد و حساسيّت اعصاب يكى از نعمتهاى آفرينش است.
در حقيقت اعصاب انسان، يك شبكه ى بسيار دقيق مخابراتى است كه با كمترين احساس ناملايم زنگ خطر را به صدا آورده و انسان را به چاره جويى و مبارزه بر مى انگيزد.
اگر احساس درد نباشد، بيماران به فكر معالجه نمى افتند... اگر اعصاب، ناميلايم را درك نكند يا غفلت كند، ممكن است پوست و گوشت در اثر تماس با آتش از بين برود و خاكستر شود و يا در برخورد با اشياء سخت و تيز، از هم بپاشد و استخوانها بشكنند.
پس اگر در اين احساسها، خشونت و تندى مى يابيم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 8 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بايد بدانيم: اين در حدِّ تندى چراغ قرمز براى اعلام خطر است، نه بيش; و براى آن است كه انسان در خويش و براى سلامت خود اندك درنگ كند تا مسير سلامتش دوباره، باز شود و او به راه حيات خود، ادامه دهد.
دشوارى ها و پرورش انسان
دانشمندان مى گويند: جهان طبيعت، جهان حركت و تكامل است. و حركت و تكامل با ناملايمات و دشوارى ها بستگى دارد. برخى سختى و مشكلات است كه روح را ورزيده مى كند، و پولاد وجود انسان را آب ديده و محكم مى سازد.
مردان بزرگ، كسانى هستند كه در زندگى خود نشيب و فرازها، بحرانهاو ناملايمات زيادى ديده اند. تا آتش در چوب عود در نگيرد و آن را نسوزاند، بوى خوش بر نمى خيزد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 9 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
قول مطبوع از درون سوزناك آيد كه عود *** چون همى سوزد جهان از وى معطر مى شود
ناپلئون مى گفت : «شدايد و آلام هوش انسان را بازتر و بارورتر مى كند»
دشواريها و تلخى ها يكى از عواملى است كه نيروهاى خفته بشر را بيدار مى كند، آنگاه مى تواند پيروزى هاى خود را در تكاپوى مادّى و معنوى و علمى و صنعتى خويش، افزونتر سازد.
علّت اين كه بيشتر مردان بزرگ از كلبه يى محقّر پا به بيرون نهاده اند، همين است كه آنان با بحران ها و ناملايماتى از نوع آنچنان زندگى روبرو بوده اند و در نتيجه نيروى فكرى آنان باتلاش بيشتر آشكار گرديده است.
تا نبيند رنج و سختى مرد، كى گردد تمام *** تا نيايد باد و باران، گُل كجا بويا شود؟
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 10 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تاريخ علم و تمدن نشان مى دهد كه پيشرفت هاى علوم و تمدن هاى بشرى همراه شدايد و ناراحتيها، به دست آمده است.
زيرا اين ناملايمهاست كه انسان را به فكر چاره جويى مى اندازد و سرانجام وادار مى سازد براى رسيدن به وضعى بهتر تلاش و جنبش كند.
بنابراين اشخاصى كه با علت وجود شدايد و ناراحتيها آشنا نيستند و آنها را بد مى نامند، در اشتباهند.
مقياس خوبى ها و بدى ها
اشتباه آرياها و ايرانيان پيشين كه سرما و گرما و مار و مار و مور غيره را بد مى دانستند، در اين بود كه تنها وضع خود را ميزان خوبى و بدى موجودات جهان قرار مى دادند.
در صورتى كه تنها سود و زيان انسان نمى تواند معيار خوبى و بدى چيزها باشد، بلكه بايد ديد هر چيز در
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 11 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نظام خلقت چه نقشى دارد.
همين سرما و گرما كه در نظر كوتاه و نادرست ايشان، بد بود، در نظر يك دانشمند علوم طبيعى كه جهان را در نظر مى گيرد; مفيد است و وجود آن را براى تكامل جانداران و گياهان و بشر لازم مى داند.
طرز فكر كسانى كه مقياس خوبى و بدى موجودات را سود و زيان شخصى خود مى دانند، درست مثل اين است كه: مورچگان درباره ى انسان و ساخته هاى او بگويند: انسان جز اين كه ما را لگدكوب كند، اثر ديگرى ندارد.
يا بگويند: هواپيما و ماشين چون براى ما سودمند نيست، بى فايده و يا مضر است.
آيا مورچگان اگر اينطور در مورد بشر و مصنوعات او فكر كنند، صحيح است؟ اشتباه آنها از چه جهت است؟ آيا بدين جهت نيست كه ميزان و معيار خوب و بد بودن
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 12 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
را تنها وضع شخصى خود و آنچه به آنها ارتباط دارد، دانسته اند؟ و نيز اين طرز فكر چنان است كه:
ساحل نشينان كرانه ى اقيانوس هند در باره ى بخار آب كه هواى منطقه ساحلى راگرم و مرطوب و خفقان آور مى سازد، بگويند: اين بخار چه فايده اى دارد، زندگى ما رابه هم زده است و نمى گذارد به فعّاليّتهاى خود ادامه دهيم آيا اين قضاوت صحيح است ؟!
با اين كه مى دانيم بخار بوسيله ى نسيمى از سواحل دريا بر مى خيزد و به جريان مى افتد و نقاط خشك و سوزان بيابانها را سيراب مى سازد و درختان تشنه را روح تازه مى بخشد و نيز گرماى هوا را تعديل و حيات ميليونها جمعيّت را تضمين مى كند.
اشتباه اين قضاوت از اين جهت است كه آن ساحل نشينان تنها وضع شخصى خود را ديده اند و
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 13 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نظرى به نظام كلى هستى نداشته اند.
با توجّه به مطالبى كه گفتيم به اين نتيجه مى رسيم كه نبايد با يك نظر سطحى هر چيز رابى فايده و يا بد دانست، بلكه بايد اثر و خاصيت يك موجود را نسبت به تمام موجودات جهان در زمان حاضر بلكه در گذشته و آينده، در نظر گرفت، آنگاه قضاوت كرد.
يزدان و اهريمن
اكنون مى دانيم، عقيده ى ايرانيان باستان به اهريمن و يزدان كه براساس دو گونه بودن موجودات جهان - خوب و بد - به وجود آمده اشتباه بوده است.
زيرا آنان بدون آنكه به فلسفه ى وجود موجودات آشنا باشند و نظام خلقت را در نظر بگيرند، آنها را به دو قسم خير و شر - خوبيها و بديها- تقسيم مى كردند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 14 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دسته ى اول را آفريده ى يزدان و بديها را آفريده ى اهريمن و يا ديو مى دانستند و مى پنداشتند كه بين يزدان و اهريمن هميشه چنگ و ستيز برقرار است(1)و اهريمن در برابر يزدان، به انجام دادن كارهاى بد، دست مى زند. آنها مردم را از ديوها و ارواح پليد مى ترسانند وحتى معتقد بودند كه استوويذو - ديو مرگ - در آب داخل شده، دست وپاى انسان را مى بندد و خفه مى كند و در اين زمينه، مطالب خرافى ديگر، بسيار بيان مى داشتند و زندگى را هولناك و وحشتزا معرفى مى كردند(2)آنان با
__________________
1. اينكه مى گويند اهريمن همان شيطان (ابليس) است كه در قرآن آمده است درست نيست زيرا شيطان اولاً آفريده شده و مخلوق است و ثانياً نمى تواند چيزى به وجود بياورد پس هيچگاه نمى تواند با خدابه جنگ و ستيز بپردازد.
2. ونديداد اوستاء فصل5 ، ص 118 .
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 15 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سيره ى متفكران قضاوت نمى كردند و تنها سود و زيان شخصى خود را ميزان خوبى و بدى موجودات جهان مى دانستند.
جاى تأسف بسيار است كه دسته اى از ناسيوناليستهاى افراطى كه دم از وطن دوستى مى زنند و خود را مليت گرا و هواخواه مليت مى دانند; خيال دارند پيرو همان آيين باشند و عقايد خرافى آنان را از گورستان فراموشى بيرون بياورند و به مردم ايران تحميل كنند.
درست است كه مابايد وارث و نگاهبان ذخاير ملى و معنوى خود باشيم ولى نبايد خرافات و ياوه گويى هاى گذشتگان را نيز بپذيريم.
آيا صحيح است كه عقل و ادراك خود را كنار بگذاريم و دربست از آنان پيروى كنيم؟!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 16 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اكنون كه اسلام محيط فكر ملت ايران را روشن ساخته و ديد ديگرى به ما بخشيده است، نبايد بازگشت كنيم و عقايد خرافى گذشتگان را بپذيريم. ملت مسلمان آتش را مانند ساير موجودات جهان مخلوق و آفريده ى خدا مى داند و نيز هيچگاه از ديو خيالى آنان نمى ترسيد. جهان خلقت راهماهنگ و خوب مى داند و معتقد است كه همه از خداى يگانه مهربان سرچشمه گرفته و پديد آمده است ومسأله ى يزدان و اهريمن را از بى اساس ترين عقايد بشرى مى داند.
اما به عنوان مطالعه در ميتولوژى و كاوش تاريخى در آراء و عقايد پيشينيان تنها به عنوان يك درس، زحمات محققين را تا حد يك تحقيق و بررسى بايد صميمانه ستود و نه بيش....