- فضايل اهل بيت (عليهم السلام) از منابع اهل سنت
- 2
- 3
- 4
- 5
- 6
- 7
- 8
- 9
- 10
- 11
- 12
- 13
- 14
- 15
- 16
- 17
- 18
- 19
- 20
- 21
- 22
- 23
- 24
- 25
- 26
- 27
- 28
- 29
- 30
- 31
- 32
- 33
- 34
- 35
- 36
- 37
- 38
- 39
- 40
- 41
- 42
- 43
- 44
- 45
- 46
- 47
- 48
- 49
- 50
- 51
- 52
- 53
- 54
- 55
- 56
- 57
- 58
- 59
- 60
- 61
- 62
- 63
- 64
- 65
- 66
- 67
- 68
- 69
- 70
- 71
- 72
- 73
- 74
- 75
- 76
- 77
- 78
- 79
- 80
- 81
- 82
- 83
- 84
- 85
- 86
- 87
- 88
- 89
- 90
- 91
- 92
- 93
- 94
- 95
- 96
- 97
- 98
- 99
- 100
- 101
- 102
- 103
- 104
- 105
- 106
- 107
- 108
- 109
- 110
- 111
- 112
- 113
- 114
- 115
- 116
- 117
- 118
- 119
- 120
- 121
- 122
- 123
- همه صفحات
براءبن عاذب گفت: با رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) در سفر بوديم. در غدير خم ما را فرود آورد و به نماز جماعت فرا خواند. رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) زير دو درخت را تميز كرد و نماز ظهر را خواند و دست على ـ رضى الله عنهـ را گرفته، فرمود: آيا مى دانيد كه من اولى و سزاوارتر به مؤمنين از خودشان هستم (بد نفسشان ولاتى دارم)؟ گفتند: بلى (مى دانيم). فرمود: آيا مى دانيد من اولى و سزاوارتر به هر مؤمنى از نفسش هستم؟ گفتند: چنين است. (حال كه اقرار بر ولايت من بر خودتان و هر مؤمنى مى كنيد) پس «كسى كه من مولاى او و ولى او هستم، على (نيز) مولاى اوست[289]. بارخدايا! دوست بدار هر آن كس را كه على(عليه السلام) را دوست بدارد. و دشمن بدار كسى را كه او را دشمن بدارد.»
براء بن عاذب گفت: عمر بعد از اين قضيه با على(عليه السلام) ملاقات كرد و گفت: «اى پسر ابى طالب! گوارا باد بر تو (اين ولايت); صبح كردى و شب كردى در حالى كه مولاى هر مؤمن و مؤمنه اى هستى[290].»
گواهى عثمان
ابن عباس گفت: عثمان به جانب على(عليه السلام) برگشت و از مقصد آن حضرت سؤال كرد. و خود نيز به راه افتاد و با تأمل به اميرالمؤمنين(عليه السلام) نظر مى كرد. على(عليه السلام) سؤال كرد: اى عثمان! چه شده كه با اين تأمل و دقت به من نگاه مى كنى؟ گفت: از رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) شنيدم كه فرمود: «نظر به على(عليه السلام) عبادت است[291].»
زنى را نزد عثمان بن عفّان آوردند كه شش ماه پس از ازدواج داراى فرزند شد. عثمان امر به رجم و سنگسارى او كرد. على بن ابى طالب(عليه السلام) به او فرمود: چنين حكمى در مورد او صحيح نيست، زيرا خداى متعال در كتابش (قرآن) مى فرمايد: مدّت حمل و جدايى فرزند در مجموع 30 ماه است. و فرمود: مادران، بچه ها را دو سال كامل شير مى دهند و اين مدت براى كسى است كه بخواهد شير كامل به بچه بدهد. پس، مدت حمل مى تواند شش ماه نيز باشد. پس رجم و سنگسارى بر او نيست. عثمان شخصى را فرستاد تا مانع سنگسار آن زن شود، امّا آن پيك وقتى رسيد كه آن زن رجم شده بود[292].