- فضايل اهل بيت (عليهم السلام) از منابع اهل سنت
- 2
- 3
- 4
- 5
- 6
- 7
- 8
- 9
- 10
- 11
- 12
- 13
- 14
- 15
- 16
- 17
- 18
- 19
- 20
- 21
- 22
- 23
- 24
- 25
- 26
- 27
- 28
- 29
- 30
- 31
- 32
- 33
- 34
- 35
- 36
- 37
- 38
- 39
- 40
- 41
- 42
- 43
- 44
- 45
- 46
- 47
- 48
- 49
- 50
- 51
- 52
- 53
- 54
- 55
- 56
- 57
- 58
- 59
- 60
- 61
- 62
- 63
- 64
- 65
- 66
- 67
- 68
- 69
- 70
- 71
- 72
- 73
- 74
- 75
- 76
- 77
- 78
- 79
- 80
- 81
- 82
- 83
- 84
- 85
- 86
- 87
- 88
- 89
- 90
- 91
- 92
- 93
- 94
- 95
- 96
- 97
- 98
- 99
- 100
- 101
- 102
- 103
- 104
- 105
- 106
- 107
- 108
- 109
- 110
- 111
- 112
- 113
- 114
- 115
- 116
- 117
- 118
- 119
- 120
- 121
- 122
- 123
- همه صفحات
عالى ترين فضيلت در يك فرد اينست كه در هرحال متوجه حفظ دينش باشد، زيراحفظ دين وديندارى پايه واساس تمام فضايل و مكارم اخلاق است. واين از صفات بارز اهل بيت(عليهم السلام) بوده است. بنگريد:
حضرت على(عليه السلام) فرمود: «با رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) راه مى رفتيم، به باغى رسيديم. و مرا آزاد گذاشت و شروع به گريه كرد. از علت گريه آن حضرت(صلى الله عليه وآله وسلم) سؤال كردم و گفتم: يا رسول اللّه! چرا گريه مى كنيد؟ فرمود: «به سبب كينه هايى كه در قلبهاى گروهى هست اشك مى ريزم; آنها اين كينه ها را براى تو آشكار نمى كنند، مگر بعد از من.» گفتم: آيا ظهور اين كينه ها در هنگام سلامتى دين من است؟ (دين من در اين هنگام سالم و محفوظ است؟) فرمود: «آرى. ظهور كينه ها در هنگام سلامتى دين توست[249].»
امام رضا(عليه السلام) فرمود: «رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) پس از آن كه فضيلت ماه رمضان را بيان فرمود، گريه كرد; حضرت على(عليه السلام) مى فرمايد: عرض كردم: يا رسول اللّه، چه چيز شما را گرياند؟ فرمود: يا على، گريه مى كنم به آنچه در اين ماه به تو مى رسد. گويا من تو را مى بينم در حالى كه براى پروردگارت نماز مى گذارى; و بدبخت ترين اولين و آخرين، برادر و رفيق پى كننده ناقه صالح برانگيخته شده و ضربتى برسرت مى زند كه محاسنت از آن ضربت رنگين مى شود. اميرالمؤمنين(عليه السلام)فرمود: آيا اين عمل در حال سلامتى دين من است؟ آن حضرت (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: در حال سلامتى دين توست[250].»
و از جمله مكارم اخلاق، خداى را عظيم شمردن و هر چيزى را در مقابل او كوچك ديدن است; بخصوص دنيا كه حب استقلالى آن ريشه هر فساد و نفاقى است.
ضراربن ضمير، ضبايى مى گويد: سوگند به خدا، گواهى مى دهم كه على(عليه السلام) را در برخى موقفهايش ديدم در حالى كه شب پرده هاى تاريك خود را بر او انداخته و او در محرابش ايستاده بود... محاسنش را به دست گرفته و مانند مارگزيده به خود مى پيچيد و همچون افراد اندوهگين گريه مى كرد و مى فرمود:
«اى دنيا! از من دور شو، آيا خودت را بر من عرضه مى كنى و مى نمايى و به سوى من شوق مىورزى و مرا خواهانى. نزديك مباد هنگام (فريب تو)، و چه دور است اين آرزو و طمع تو (درباره من)، غير مرا مغرور ساز و فريب ده، مرا به تو احتياجى نيست. براستى تو را سه طلاقه كرده ام كه ديگر براى من رجوعى در آن نيست. پس زندگانى تو كوتاه و بزرگى و اهميت تو اندك; و آرزوى تو پست و ناچيز است. آه! از كمى توشه (اطاعت و عبادت) و طولانى بودن راه و دورى سفر (آخرت) و بزرگى مكان فرود (سختى فرودگاه ]قبر و برزخ و قيامت[) و خشونت و ناراحتى خوابگاه (قبر)[251].»