مردم بى وفاىِ كوفه ـ كه بىوفايى و جَفاى خود را در زمان حضرت على(عليه السلام) و امام حسن(عليه السلام) نشان داده بودند ـ با ارسال هزاران نامه از امام حسين(عليه السلام) دعوت كردند به كوفه بيايد تا به كمك آنها يزيد را سرنگون كند. امام هم «براى اصلاحِ اوضاع نابسامان دينِ جَدّش و براى عمل به تكليف الهى» با همه خاندان و ياران خود به طرف كوفه حركت كرد; زيرا جدّش را در خواب ديد كه مى فرمايد: «اِنَّ اللّهَ شآءَ اَنْ يَراكَ قَتيلاً; خدا مى خواهد ترا كشته ببيند».
امام حسين(عليه السلام)، جانشين رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) و همه پيامبران الهى، با فداكارى عجيبى، سكوت مرگبارى را كه بر جامعه اسلامى سايه انداخته بود، در هم شكست و قيافه زشت حركت جاهلى يزيد را آشكار كرد. امام با خون پاك خود، بزرگترين حماسه را در قلب تاريخ بشريّت نوشت و به نسلهاى آينده درسى فراموش نشدنى داد.
امام حسين(عليه السلام) مسير اسلام واقعى را به مسلمانان نشان داد و دسيسه هاى بنى اُميّه را در هم كوبيد و آخرين تلاش هاى ظالمانه آنها را خنثى كرد.
بعضى به اشتباه فكر مى كنند كه امام حسين(عليه السلام) شكست خورد، ولى اين ظاهر كار بود و باطن امر رسوايى يزيد و لياقت نداشتن او براى جانشينى رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) بود.
بنابراين بايد در معناى واقعى «شكست» و «پيروزى» دقت كنيم: پيروزى اين نيست كه انسان، هميشه از ميدان جنگ سالم بيرون آيد، يا دشمن خود را به هلاكت برساند، بلكه پيروزى اين است كه انسان «هدف» خود را پيش ببرد و دشمن را از رسيدن به مقصود خود باز دارد.
با توجّه به معناى صحيح پيروزى، نتيجه نهايى جنگ خونين كربلا روشن مى شود. امام و ياران وفادارش به شهادت رسيدند، امّا با شهادت افتخار آميزشان، كاملاً به هدف مقدّس خود رسيدند; زيرا هدف اين بود كه دين الهى اسلام از خطر نجات يابد، چهره دشمنان مسلمان نما آشكار شود، افكار عمومى مسلمانان بيدار شود و مردم از توطئه هاى بازماندگانِ دوران جاهليّت آگاه شوند.