متن کتاب های موسسه در راه حق (آزمایشی)

در این قسمت که به صورت آزمایشی راه اندازی شده متن کتاب های موسسه جهت مطالعه آنلاین مخاطبان گرامی قرار داده می شود.

شما میتوانید از لیست پایین متن تعدادی از کتاب ها را مطالعه فرمایید.

زخمهاى بدن امام زياد و سنگين شده بود. «صالح بن وَهَب مزنى» نيزه اى به تُهيگاه ] پهلو، طرف راست يا چپ شكم [ امام زد و آن حضرت از اسب بر زمين افتاد. در اين هنگام، حضرت زينب(عليه السلام) از خيمه بيرون آمد و فرياد زد: «اى كاش آسمان بر زمين مى آمد! اى كاش كوهها خُرد و پراكنده صحرا مى شد!»

شمر فرياد زد: «منتظر چه هستيد؟» لشكريان عمربن سعد حلقه محاصره امام را تنگ تر و از هر طرف حمله نمودند. «زَرْعَة بن شَريك» ضربه اى بر شانه امام زد و شخص ديگرى شمشيرى بر كِتف ديگرِ آن حضرت فرود آورد، تا اينكه امام به رو افتاد، گاهى بلند مى شد و گاهى مى افتاد. «گودال قتلگاه» قيامت بود. آنگاه «سَنانِ بن اَنَس» نيزه اى بر گودىِ زير گلوى امام زد، آن گاه نيزه خود را كشيد و بر سينه آن حضرت زد. در همان حال، تيرى به سوى امام پرتاب كرد كه در گلوى مقدّس امام قرار گرفت.

امام تير را بيرون آورد و دو دست خود را پر از خون كرد، بر صورت و ريش خود كشيد و فرمود: «با اين حال، كه به خون آغشته ام و حقّم را غصب كرده اند، خداوند را ملاقات خواهم كرد.» در اين هنگام عمربن سعد به «خُولى بن يَزيد اَصْبَحى» گفت: «پياده شو و كارش را تمام كن». خولى بالاى سر امام نشست ولى لرزه تمام بدنش را گرفت و برگشت. امام در آخرين لحظات، با خداى خويش مناجات و راز و نياز مى كرد.

عمربن سعد منتظر بود. «سنان بن انس» و «شمربن ذى الجوشن»، با كمك يكديگر ـ در حالى كه روى سينه امام نشسته بودند ـ سر مطهّر امام را جدا كردند. خون، گودال قتلگاه را گرفته بود. امام حسين(عليه السلام) با مردانگى و به دور از ذلّت و خوارى، در خاك و خون مى غلتيد.

امام در وقت شهادت، پنجاه و هفت سال از عمر شريفش گذشته بود. سال 61 هجرى، شاهد حادثه غم انگيز كربلا بود. در آن سال، سر امام را بالاى نيزه زدند و براى اين پيروزى(!) شادى كردند.

اسب امام چه كار كرد؟

وقتى كه امام حسين(عليه السلام) به زمين افتاد، اسبش شيهه كشيد، سرِ خود را بر زمين زد سپس به سوى خيمه ها رفت. سكينه بيرون آمد و اسب را با زين واژگون و يال غرقه در خون و شيهه زن ديد.

اشتراک نشریات رایگان

سامانه پاسخگویی