24. آية الله سبحانى
آية اللّه حاج شيخ جعفر سبحانى استاد حوزه علميه قم فرمودند:
روزى طرف عصر وارد مدرسه فيضيه شدم ديدم كربلايى كاظم كنار باغچه مدرسه نشسته و جمعى از او سؤال مى كنند جلو رفتيم و آيه اى از او سؤال كردم فوراً پاسخ داد از او خواستم آيه را از قرآن كوچك جيبى خودم نشان دهد قرآن را گرفت و باز كرد و گفت بفرماييد آيه در همان صفحه بود.[26]
25. حجة الاسلام حاج صابر اراكى
كربلائى كاظم آنروزى كه به طور خرق عادت حافظ قرآن مى شود نزد پيشنماز محل و روستاى خود (ساروق از روستاهاى اراك) حجة الاسلام حاج صابر عراقى (جدّ حجة الاسلام صابرى اراكى كه هم اكنون در اراك و اهل منبرند) مى رود و داستان خودش را بيان مى كند و مى گويد مى توانم قرآن را از حفظ بخوانم.
حاج آقا صابر مى گويد: «اى كربلايى! اين حرفها خيلى گناه دارد، شايد خواب ديده اى، شايد خيال مى كنى». كربلايى كاظم مى گويد: خير من بيدار بودم و حافظ قرآن شده ام حالا هم مى توانم قرآن را از حفظ بخوانم.
حاج آقا صابر قرآن را مى آورد و آيات مختلف قرآن را و چند سوره بزرگ را از او مى پرسد و او همه را از بر مى خواند و همه مردم دهكده هم اطراف او جمع شده اند و گوشهايشان متوجه آقا پيشنماز است كه چه مى گويد و همه شهادت مى دهند كه كربلايى كاظم قبلاً درس نخوانده و قرآن نياموخته و به ملاّ و مكتب نرفته مانند ساير مردم آن روستا بى سواد بوده است.
حاج آقا صابر بعد از مشاهده و آزمايشهاى زياد به زبان محلّى جمله اى مى گويد كه معنى اش اينست: كارش درست شده، و مسأله مهمى برايش پيش آمده، و نظر كرده شده است.[27]