متن کتاب های موسسه در راه حق (آزمایشی)

در این قسمت که به صورت آزمایشی راه اندازی شده متن کتاب های موسسه جهت مطالعه آنلاین مخاطبان گرامی قرار داده می شود.

شما میتوانید از لیست پایین متن تعدادی از کتاب ها را مطالعه فرمایید.

روايت است كه امام سجاد(عليه السلام) بين هر دو ركعت از نماز شب خود به سجده مى رفت و در سجده شكر مى گفت: خداوندا! به عزت و جلال و عظمتت سوگند، اگر از آن روز كه فطرت مرا آفريدى و از آغاز روزگار تا وقتى كه خدايى تو استمرار دارد تو را پرستش كنم و در هر چشم به هم زدن به شمار هر مويى و به تعداد همه ستايشهاى مخلوقات تو را ثنا گويم، در انجام شكر يكى از نعمتهاى پنهان تو ناتوانم. اگر با چنگ و دندانم همه معدنهاى آهن دنيا را بكَنَم و اگر با مژگان همه زمينها را شخم بزنم و از خشيت تو دريا دريا بگريم، اين كمترين وظيفه اى است كه در برابر تو بر دوش خود دارم و اگر به عذاب همه بندگان خويش عذابم كنى، اين به عدل توست و گوشه اى از كيفرى است كه مستحقّ آنم... .

بارى، وقتى حال امام معصومى با آن پاكى و پرستش و زهد و معرفت و محبّت و قرب نزد خدا چنين باشد، پس حال ما چگونه خواهد بود؟ دريغا بر اين همه كوتاهى و غفلت و غرور! امثالِ ما اگر يك مثقال اشك از ديده بباريم، مى پنداريم كه حقّ سپاس خدا را ادا كرده ايم و اگر شبى كمترين حالى در نماز پيدا كنيم، از خداوند طلبكار مى شويم. اين كجا و عبادتها و گريستن هاى چهل ساله امام سجاد(عليه السلام) كجا؟! ما بايد از خدا بخواهيم كه در سايه شفاعت آنان، گناهان و جهالتها و غرورهاى ما را ببخشايد و ما را از تاريكيها به نور آورد.

بايد در حدّ توان كوشيد و به درگاه خدا گريست و ناليد و با اصرار از او خواست و او را به نامهاى جمالش خواند، بايد به آسمان نگريست، سر را پايين افكند، خود را در جلسه كيفر احساس كرد و آن قدر خدا خدا گفت، تا حالت مراقبت و احساس حضور، تلطيف شود. بايد خود را در محضر خدا ديد و گفت: آيا به من «نه» خواهى گفت؟ اگر ردّم كنى و كلمه سنگين «نه» را در پاسخ دعا و ندايم بدهى، پس واى بر من! آنگاه يكايك عواقب آن را بر شمارد و بگويد: واى بر من، اگر از پيشگاه پروردگارم محجوب شوم، اگر از مقام نور و شرف حضور، دور شوم، اگر بتِ هوى را بپرستم، اگر پيرو خوك شهوت و خدمتكار سگ خشم گردم و از همسايگى پاكان و قرب پروردگار محروم شوم.

به روايت زُهرى، امام زين العابدين(عليه السلام) با شعر و نثر بر خويش نوحه مى خواند و مى گريست و شبى از شبها اوّل خوبيهاى خدا و نعمتهايش را بر مى شمرد، آنگاه رفتار و عمل خود را در مقابل چنين پروردگار رئوف و بزرگوارى ياد مى كرد و از رسوايى و بى شرمى و كوتاهى و غفلت خويش با حسرت ياد مى كرد و مى گفت: با كدام رو، خدا را ديدار كنم؟ با كدام زبان با او مناجات كنم؟ من كه پيمانها را شكسته و بى وفايى كرده ام!

 

اشتراک نشریات رایگان

سامانه پاسخگویی