روايت است كه امام سجاد(عليه السلام) بين هر دو ركعت از نماز شب خود به سجده مى رفت و در سجده شكر مى گفت: خداوندا! به عزت و جلال و عظمتت سوگند، اگر از آن روز كه فطرت مرا آفريدى و از آغاز روزگار تا وقتى كه خدايى تو استمرار دارد تو را پرستش كنم و در هر چشم به هم زدن به شمار هر مويى و به تعداد همه ستايشهاى مخلوقات تو را ثنا گويم، در انجام شكر يكى از نعمتهاى پنهان تو ناتوانم. اگر با چنگ و دندانم همه معدنهاى آهن دنيا را بكَنَم و اگر با مژگان همه زمينها را شخم بزنم و از خشيت تو دريا دريا بگريم، اين كمترين وظيفه اى است كه در برابر تو بر دوش خود دارم و اگر به عذاب همه بندگان خويش عذابم كنى، اين به عدل توست و گوشه اى از كيفرى است كه مستحقّ آنم... .
بارى، وقتى حال امام معصومى با آن پاكى و پرستش و زهد و معرفت و محبّت و قرب نزد خدا چنين باشد، پس حال ما چگونه خواهد بود؟ دريغا بر اين همه كوتاهى و غفلت و غرور! امثالِ ما اگر يك مثقال اشك از ديده بباريم، مى پنداريم كه حقّ سپاس خدا را ادا كرده ايم و اگر شبى كمترين حالى در نماز پيدا كنيم، از خداوند طلبكار مى شويم. اين كجا و عبادتها و گريستن هاى چهل ساله امام سجاد(عليه السلام) كجا؟! ما بايد از خدا بخواهيم كه در سايه شفاعت آنان، گناهان و جهالتها و غرورهاى ما را ببخشايد و ما را از تاريكيها به نور آورد.
بايد در حدّ توان كوشيد و به درگاه خدا گريست و ناليد و با اصرار از او خواست و او را به نامهاى جمالش خواند، بايد به آسمان نگريست، سر را پايين افكند، خود را در جلسه كيفر احساس كرد و آن قدر خدا خدا گفت، تا حالت مراقبت و احساس حضور، تلطيف شود. بايد خود را در محضر خدا ديد و گفت: آيا به من «نه» خواهى گفت؟ اگر ردّم كنى و كلمه سنگين «نه» را در پاسخ دعا و ندايم بدهى، پس واى بر من! آنگاه يكايك عواقب آن را بر شمارد و بگويد: واى بر من، اگر از پيشگاه پروردگارم محجوب شوم، اگر از مقام نور و شرف حضور، دور شوم، اگر بتِ هوى را بپرستم، اگر پيرو خوك شهوت و خدمتكار سگ خشم گردم و از همسايگى پاكان و قرب پروردگار محروم شوم.
به روايت زُهرى، امام زين العابدين(عليه السلام) با شعر و نثر بر خويش نوحه مى خواند و مى گريست و شبى از شبها اوّل خوبيهاى خدا و نعمتهايش را بر مى شمرد، آنگاه رفتار و عمل خود را در مقابل چنين پروردگار رئوف و بزرگوارى ياد مى كرد و از رسوايى و بى شرمى و كوتاهى و غفلت خويش با حسرت ياد مى كرد و مى گفت: با كدام رو، خدا را ديدار كنم؟ با كدام زبان با او مناجات كنم؟ من كه پيمانها را شكسته و بى وفايى كرده ام!