درباره خودِ تكبير هم مطالبى است. مقدار واجب همان «الله اكبر» است. دعاهايى هم هنگام گفتن آن مستحب است. شايسته است كه هنگام گفتن تكبير و دعاها، صادقانه معانى آنها را قصد كند. وقتى تكبير مى گويد، هر چيز را از خاك تا ثريّا در پيشگاه كبرياى الهى كوچك بداند و او را برتر و بزرگتر از هر بزرگى بشمارد و قصدش اين باشد كه او بزرگتر از آن است كه به وصف آيد. هنگام خواندن دعاها نيز با همه وجود، خود را در محضر خدا قرار دهد و بداند كه او نزديك است و صدايش را مى شنود و همه خيرات در دست اوست.
حقيقت قيام آن است كه در پيشگاه خدا بايستد، تا حق بندگى به جاى آورد و خيراتِ ربوبيّت او را جلب كند و با او انس بگيرد و از گفتگو با خدا لذّت ببرد و خود را روى دو پاى خوف و رجا، ايستاده ببيند و با پايين انداختن سر، حالت فروتنى و تواضع داشته باشد و بداند روزى هم در قيامت در پيشگاه خداوند خواهد ايستاد و بداند كه درون او بر خدا آشكار است و از اسرار او آنچه را ديگران نمى دانند مى داند. در چنين وضعيّتى همچون كسى كه در برابر يك سلطان ايستاده و مواظب حرف زدن و حركات خويش است، خود را فروتن قرار دهد.
قرائت
مستحب است پيش از قرائت، «اعوذبالله من الشيطان الرجيم» بگويد و از وسوسه ها و نيرنگهاى شيطان، خود را در پناه حفاظت خدا قرار دهد. تنها گفتنِ زبانى كافى نيست; بلكه با زبان و دل و جان به خدا پناه برد.
در ميان اجزاى نماز، قرائت شأن بالاترى دارد كه بايد مراقب بود. چرا كه قرآن نزد خداوند شأن و مقام والايى دارد و از حقيقت و روح و حياتى برخوردار است. قرآن يكى از جلوه هاى پروردگار است. پس بايد حرمت قرائت را نگه دارد و عظمت آن را به تناسب عظمتِ صاحب سخن پاس دارد، در قرائت تدبّر كند و خود را از موانع فهم دور بدارد. گاهى پرده هايى را شيطان بر دلها مى افكند كه بسيارى از قرآن خوانان از فهم حقايق و شگفتيها و زيباييها و اسرار قرآن باز مى مانند. به فرموده پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم): اگر نبود اينكه شياطين، بر گِرد دلهاى آدميان مى چرخند، مردم به ملكوت مى نگريستند.[36]