صفحه3 از68
«نواى شوق، زناى دل، عاشقانه بر آور
خداى عالميان را،
ز عمق جان و دل خويش، عاشقانه صدا كن
مبند دل به كسى جز به مِهر آن معبود
بپوش جامه اخلاص و در حريم خشوع
ز «خلق» و «خود» بگذر، رو به آستانِ «خدا» كن
تويى كه بنده آن آفريدگار كريمى
دل از تباهى و غفلت، ز دام و دانه جدا كن
به اشك نيمه شبى، «يا رب» ى، به سجده شكرى
سپاس نعمت بى منتهاش، ادا كن...»[1]