در شناخت عقايد، ابتداءً از عقل استفاده مى كنيم و عقل است كه درست بودن دين و عقايد دينى را براى ما اثبات مى كند، براى فهم مسائل جزئى عقايد مانند اصل توحيد، عدل، نبوّت، امامت و معاد از آيات، روايات و سيره و سبك رفتار رسول خدا(صلى الله عليه وآله) و امامان معصوم(عليهم السلام) استفاده مى كنيم.
در شناخت احكام و اخلاق از عقل و نقل نيز استفاده مى كنيم، بسيارى از قواعد عقلى را در درك و فهم مسائل اخلاقى و احكام (كه عبارت از عبادات، معاملات، سياسات باشد) بكار مى گيريم.
عقايد نقش ستون و پايه را در دين دارند. عمل به فروع دين (نماز، روزه، حج، جهاد، خمس، زكوة امربه معروف و نهى از منكر، تولّى و تبرى) در صورتى معنا و مفهوم پيدا مى كند، و مهر صحّت و درستى به آن مى خورد كه همراه با اعتقاد به اصل توحيد، نبوّت و معاد باشد. و توجّه ما به فروع دين وابسته به نوع معرفت و ايمان ما به عقايد دينى است. هر اندازه معرفت و ايمان ما به خدا و مقام نبوّت و معاد بيشتر باشد، تعبّد ما در انجام فرائض دينى و احكام و اخلاق دينى بيشتر و خالص تر خواهد بود. زمانى كه عقايد مردم سست باشد، فروع دين چندان ارزش و منزلتى در نزد آنها نخواهد داشت.
براساس همين نقش سازنده و مهم عقايد است كه دشمن در طول تاريخ سعى در تحريف عقايد كرده و با ايجاد شبهات واهى و سست، عقايد را امورى خلاف عقل و علم معرفى كرده است.
و به همين جهت وظيفه مهم علم كلام اين است كه با قدرت عقل و توجّه دقيق به محتواى مسائل دينى در برابر تهاجم خصم بايستد و پاسخگوى شبهات و سؤالهاى مطرح شده در مسايل و عقايد دينى باشد.
خدا هدايت كننده است
بشر به لحاظ محدوديت در ابزار ادراكى قادر به شناخت تمام جهات هدايت نيست. و به همين جهت بشر به عنوان بشر بودن هدايت كننده نيست. هدايت واقعى را بايد از كسى جست كه خود نيازى به هدايت ندارد. و آن جز خداى متعال نيست.
«وَ ما كُنّا لِنَهْتَدِىَ لَوْلا اَن هدينَا اللّهُ»:[5] اگر هدايت الهى نبود، ما هرگز هدايت نمى شديم (و پا به بهشت نمى گذاشتيم).