متن کتاب های موسسه در راه حق (آزمایشی)

در این قسمت که به صورت آزمایشی راه اندازی شده متن کتاب های موسسه جهت مطالعه آنلاین مخاطبان گرامی قرار داده می شود.

شما میتوانید از لیست پایین متن تعدادی از کتاب ها را مطالعه فرمایید.

 

پيامبران سرزمين ما

انبياى الهى در ايران

عباس صالح مدرسه اى

 


 

وَ كُلاًّ نَقُصُّ عَلَيكَ مِنْ أَنْباءِ الرُّسُلِ ما نُثَبِّتُ بِهِ فُؤادَكَ وَ  جاءَكَ فـى هَـذِهِ الْحَقُّ وَ مَوْعِظَةٌ وَ ذِكْرى لِلْمُؤْمِنينَ هود (11) آيه 120

هر خبرى از اخبار پيامبران را برايت حكايت مى كنيم تا تو را قويدل گردانيم. و در اين كتاب بر تو سخن حق و براى مؤمنان موعظه و اندرز نازل شده است.

پيشگفتار

مجموعه مقالات پيامبران سرزمين ما، سال 1372 در بعضى از مطبوعات كشور منتشر شد و مورد استقبال صاحبنظران و انديشمندانِ ايران اسلامى قرار گرفت. در همين راستا نمايشگاهى از عكسهاى اين سفرِ پژوهشى در چند مركز فرهنگى بر پا شد.

سازمان صدا و سيما ـ به علّت بِكر بودن موضوع ـ نسبت به انعكاس آن در جامعه اقدام نموده و مجموعه اى تحت عنوان «پيامبران سرزمين ما» بر اساس همين تحقيقات و عكسها آماده و از شبكه اوّل سيما پخش كرد.

در پى درخواستهاى مكررِ دوستان و پرسشهاى صاحبنظران بر آن شديم تحقيقات كاملترى در باره قبور پيامبران تدوين كرده، بر مطالب قبلى بيفزاييم و به صورت يك كتاب همراه با عكسهاى مستند منتشر كنيم تا اين موضوع مهمِ تاريخى ـ مذهبى ثبت گردد و در دسترس محقّقان، صاحبنظران و علاقمندان قرار گيرد .

از اين رو، چهار سال قبل با اصرار مدير عامل شركت چاپ و انتشارات... ، تحقيقات انجام شده در اختيار آن انتشارات قرار گرفت، امّا متأسفانه به دليل تغيير متوالى مديران شركت مذكور، اين كتاب هم مثل ساير كتابهايشان مدّت چهار سال مهجور ماند. لذا به علت تأخير در انتشار، اين كتاب در اختيار انتشارات پيام آزادى قرار گرفت و با سپاس فراوان از تلاشهاى آن عزيزان، اكنون انتشارات در راه حق، علاقه مند است چاپ دوّم كتاب را بر عهده گيرد.

همين جا بايد از اساتيد ارجمند حوزه علميه قم آية الله حاج شيخ رضا استادى و حجة الاسلام والمسلمين حاج شيخ خيرالله سليم زاده تشكر كنيم كه زحمت تصحيح و بازخوانى اين اثر را ـ با وجود مشغله فراوان ـ پذيرفتند.

در پايان از همه كسانى كه ما را در اجرا و نشر اين كتاب يارى كردند صميمانه سپاسگزاريم.

بهار 1380


تقديم به آن كه مظلومانه زيست و غريبانه به ملكوت پركشيد; سردار رشيد اسلام، شهيد سيد حسين فروتن

آغاز

سرزمين ما، ايران، از گذشته هاى دور جايگاه فرهنگ و تمدن بوده است. چنانكه در هزاران سال پيش اجداد اين ملّت، نمونه و الگوى پيشرفت و تمدن اصيل و حقيقى براى ساير ملل به شمار مى رفته اند. ايران بزرگ ـ در قديم ـ كشورى پهناور در عرصه گيتى بود و ايرانيان انسانهايى دوست داشتنى و مورد علاقه ديگران بودند.

تاريخ در دل خود، رمز و رازهاى فراوانى را از آنچه بر ايران گذشته است، دارد. اگر كسى كليد گنجينه تاريخ را به دست آورد، اسرار نهفته و درسهاى عبرت آموزى براى او روشن مى شود و لذا چه زيبا امام راحل(قدس سره) فرمود: «تاريخ معلّم انسانهاست.»

خداوند متعال براى هدايت بشر پيامبرانى پاك و برگزيده را فرستاد تا انسان را به سوى توحيد و يگانه پرستى رهنمون شوند; پيامبران، بندگانى پاك هستند كه جز رضاى حق نگفته اند و راهى نپوييده اند. در قرآن به اخلاص و صفاى نَفْس ستوده شده اند و در عمل، دلدادگى خود را به حضرت حق ـ جلّ و علا ـ و نيز دستگيرى بندگان خدا نشان داده اند.

رسالت پيامبران همواره با رنج و سختى همراه بوده است و مشقتهايى كه ايشان متحمّل شده اند در پيشگاه عدل الهى به ثبت رسيده است.

انبيـا در رسـالت الهـى خويش، مـردم را به دو چيز فراخواندند: ايمان به مبـدأ و معـاد. بـاور قلبـى و عملى بـه اين كه هستى را حاكمى است خدا نام و اين آفريدگار، جهان و انسان را عبث و بيهوده نيافريده و براى دستگيرى او، رسولان خويش را فرستاده است و سرانجام روزى اين كاروان هستى در بارگاه ربوبى، توقّف مى كند و همه سرتعظيم در مقابل عظمت كران ناپيداى او فرود مى آورند و به نتيجه عمل خويش مى رسند.


بنابر روايتى، 124000 پيامبر مبعوث شده اند كه از آنها تنها نام 25 تن در قرآن آمده است. يكى از اقوامى كه خداوند براى هدايت آنان پيامبران را فرستاد بنى اسرائيل بود. اكثر اين قوم لجباز و نافرمان بودند و به بسيارى از انبيا، جفا كردند و آنان را كشتند و رسالتشان را انكار كردند. قرآن از نافرمانى آنان در مورد حضرت موسى(عليه السلام) حكايتها نقل كرده است و يا حضرت داوود(عليه السلام)و حضرت عيسى(عليه السلام)، كافران بنى اسرائيل را لعنت كردند[1] و... .

در كتاب پرارج «مفاتيح الجنان» زيارت مرقد مطهّر انبياى الهى به همه مسلمانان توصيه شده و نيز در «بحارالأنوار»، احاديثى در وصف مناقب پيامبران موجود است. از اين رو، در زيارت انبيا، هم از نظر عقلى و هم شرعى، شكى نيست و مؤمن بين پيامبران در تصديق آنها و ايمان به آنها فرقى نمى گذارد: «آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بَاللّهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لانُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَد مِنْ رُسُلِهِ...»[2] زيارت اين بزرگواران كه عدد آنان بسيار، ولى قبور شناخته شده شان كم است، پسنديده است و استحباب آن را علما ذكر كرده اند.[3]

عدّه اى از اين انبياى الهى در سرزمين اسلامى ايران آرميده اند. پيامبرانى كه به اِذن خداوند متعال انسانها را هدايت كردند و از خطر شرك، كفر و بت پرستى نجات بخشيدند.

امـا امـروز، ايشـان و معجـزاتى كـه از قبور پاكشان حكايت و مشاهده شده است، از ياد رفته اند و سرمايه اى عظيم، كه بخشى از مواريث فرهنگى ايران است، در پشت پرده خاكستر زمان، نهان شده است.

در پايان تذكر چند نكته ضرورى است :

1ـ بيشتر انبيايى كه در اين نوشته ذكر شده اند، از بنى اسرائيل هستند.

2ـ تاريخ بنى اسرائيل مجهول و پر از ابهام است.

3ـ نامهايى كه در اين نوشته آمده، معرّب نامهاى عبرى يا سريانى و يا يونانى است و لذا در آن، بسيار تغيير وتبدّل رخ داده است كه گاه مستنسخان كم مايه نيز، به اين آشفتگى بيشتر دامن زده اند. لذا سعى ما بر اين بوده است كه صحيحترين تلفّظها را برگزينيم و در اين مختصر بياوريم.

عباس صالح مدرسه اى

                                                                                                                                                                                           پاييز 1372


حضرت قَيْدار

مرحوم علامه مجلسى در «بحارالأنوار» در ذكر اجداد پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) به نقل از برخى كتاب ها نوشته است: حضرت قَيْدار، جدّ سى ام رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) است.[4]

در تاريخ يعقوبى آمده است: حضرت اسماعيل دوازده پسر داشت كه بزرگترين آنان حضرت قيدار بود.[5] پس از وفات حضرت اسماعيل در 130 سالگى و دفن او در حِجْر، قيدار جانشين پدر مى شود و مردم را به توحيد دعوت مى كند.

باز يعقوبى مى گويد: فرزندان جُرْهُم بن عامر چون برادرانشان از فرزندان قَحْطان بن عابِر به يمن رفتند و آن جا را مالك شدند به زمين تهامه آمدند و با اسماعيل بن ابراهيم همسايه گشتند. اسماعيل، حَنْفاء دختر حارث بن مُضاض جُرْهُمِىّ ] يا به قولى: رَعْلَة دختر مُضَاض (يا مِضاض) بن عَمْرو جُرهمى[6] يا سَيِّده دختر مضاض بن عَمْرو جُرْهُمِىّ[7][ را به زنى گرفت و براى او دوازده پسر آورد: قَيْدار، نابِت، أَدْبيل، مِبْشام، مَسْمَع، دُوما، مِسا، حَداد، تَيْما، يَطُور، نافِس و قَيْدُما. اين نامها چون از لغت عبرانى نقل شده، در حروف ، حركات و تلفظ اختلاف پيدا كرده است.[8]

فرزندان اسماعيل در جستجوى آب پراكنده شدند. برخى هم ماندن در جوار حرم را بر خود لازم شمردند و گفتند: ما از حرم خدا روى نمى گردانيم.[9]

برخى گفته اند: قيدار، يعنى سياه پوست، پسر دوم اسماعيل است. او پدر مشهورترين قبايل عرب بود. بلاد و مملكت ايشان نيز، قيدار خوانده شده است.[10]

مرقد آن حضرت، در شهرستان خدابنده قرار دارد و بر صحت اين مطلب، مرحوم حضرت آية اللّه العظمى مرعشى نجفى(قدّه) گواهى داده اند. بر طبق سؤالى كه از ايشان كردند، چنين مرقوم داشتند:

«بسمه تعالى، نظر به فرمايش عده اى از محققين در اين امور، مسلم مى باشد كه مدفون در آن مزار شريف، جناب قيدار، جد رسول مكرم ـ صلى الله عليه و آله ـ مى باشد.» شهاب الدين الحسينى المرعشى النجفى   

علاوه بر آن جناب ، علما و مردم اين شهرستان نيز گواهى مى دهند. اين مرقد زير نظر اداره اوقاف و امور خيريه شهرستان خدابنده اداره مى شود.

اين شهر، از كوچكترين شهرهاى ايران است كه دو خيابان: يكى اصلى و ديگرى فرعى دارد و مرقد حضرت قيدار در خيابان اصلى واقع است.


اين بنا كه از ميراثهاى فرهنگى ماست در سال 719 هـ . ق به دستور بلغار خاتون، زن غازان خان ايلخانى، بقعه آن تجديد بنا شده است. و سپس گنبد آن در سال 751 هـ . ق . به دست استاد تيمورخان سلطانيه اى احيا و در قرن 11 هجرى قمرى گچ برى گرديده است. اين بنا در زمينى به مساحت 5/1 هكتار در منطقه اى كوهستانى واقع است و تمام فصول زاير دارد.

نوع اسكلت بنا آجرى و مربع شكل است. طول آن 50/14 و عرض آن 30/8 و از سه بخش تشكيل گرديده و بخش نخست آن، به عنوان فضاى مقدماتى ورود تعبيه شده است و سپس دو فضاى گنبددار پشت سر هم قرار گرفته اند. بقعه ابتدا بر روى سه رديف سنگ سبز تراشيده بنا گشته و آن گاه تار و پود بنا را آجرهاى ختايى تشكيل داده است. سقف فضاى دوم را عرقچين پوشش نموده كه بلاواسطه بر جرزهاى جانبى فرونشسته; و بايد تذكر داد كه زير اين فضا، سردابه اى براى گذاشتن اجساد در نظر گرفته شده است و فضاى سوم به عنوان شبستان اصلى آرامگاه است كه قبر در آن قرار دارد و بر فراز آن گنبد زيبايى به روش دو پوششى استوار گشته است. گنبد اين بنا در نوع خود در اين منطقه بى نظير است و در يك تقسيم بندى كلى، در رديف گنبدهاى «رك» مى توان طبقه بندى كرد. گنبد و بنا از نماى بيرونى، فاقد تزيينات و كاشيكارى است. تزيينات عمده بنا در قسمت داخلى مى باشد. كليه تزيينات با دو رنگ آبى و طلايى قلم گيرى شده است.[11]

اكنون اين مرقد، زير نظر اداره اوقاف و امور خيريه شهرستان خدابنده اداره مى شود.

حضرت اِشْمُوئيل

بنى اسرائيل بارها از فرمان الهى سر تافتند و به مجازات نافرمانى خويش نيز رسيدند. پس از يُوشَع بن نُون، وصى موسى، بنى اسرائيل به دام فتنه ها افتاد و گرفتار اختلافها شد، شوكت و عظمت خويش و نيز تابوتى را، كه مايه آرامش آنان بود و برخى احتمال داده اند همان ايمانشان بوده است كه «سَكينه»، يعنى آرامش و اطمينان براى آنان مى آورد، از كف دادند و در چنگال جالوت گرفتار آمدند. جالوت از ايشان باج و خراج ستاند و خوار و پستشان گرداند.


خداوند از ميان خاندان لاوى پيامبرى به نام اِشْمُوئيل يا شَمُوئيل در زبان عبرى، يعنى شنيده شده خدا،[12] برانگيخت كه او در طى چهل سال توانست به اوضاع بنى اسرائيل سر و سامانى دهد، مردم را به خداپرستى دعوت كند و از بت پرستى باز دارد. داستان او در سوره بقره آمده است.

امين الاسلام طبرسى در مجمع البيان در قول خدا: «وَ قالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ...[13]» گفته است كه در نام نبىّ اختلاف كرده اند: بعضى اسم او را شَمْعُون بن صَفِيَّه از فرزندان لاوى دانسته اند و بعضى يُوشَع و بعضى اِشْمُوئيل.

على بن ابراهيم در تفسيرش از امام محمد باقر(عليه السلام) روايت كرده است: «إنَّ بَنى إسْرائيلَ بَعْدَ مُوسى عَمِلُوا الْمَعاصى وَ غَيَّرُوا دينَ اللّهِ وَ عَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ، وَ كانَ فيهِمْ نَبِيٌّ يَأْمُرُهُمْ وَ يَنْهاهُمْ فَلَمْ يُطيعُوهُ; بنى اسرائيل بعد از موسى گناه كردند و دين خدا را تغيير دادند و امر پروردگارشان را عصيان ورزيدند. در ميان ايشان پيامبرى بود كه آنان را امر به معروف و نهى از منكر مى كرد، اما نمى پذيرفتند.»[14]

خداوند جالوت را، كه از قِبْطِيان بود، بر آنان مسلّط گرداند و او خوارشان ساخت: مردان آنان را كشت، ايشان را از خانه هايشان بيرون كرد، اموالشان را به غارت برد و زنانشان را به بردگى گرفت. از اين رو، به پيشگاه پيامبرشان ناليدند و از او خواستند تا از خدا بخواهد ملكى براى ايشان بفرستد كه با او در راه خدا بجنگند.

اين نبى، كه بعضى نامش را اشموئيل دانسته اند، با وجود مخالفت جمعى از آن قوم، طالوت را ، كه در علم و قدرت بدنى سرآمد و برجسته بود، به پادشاهى برگزيد. جمعيت زيادى با طالوت براى جنگ با جالوت به راه افتادند. او به آنان خبر داد كه به نهر آبى[15] مى رسند و نبايد از آن چيزى بياشامند مگر به اندازه كفِ دستى. وقتى به آن آب رسيدند شصت هزار نفر از آن نوشيدند و عده اى كه ننوشيدند حتى كف دستى هم آب برنداشتند، 313 نفر بودند. وقتى به سپاهيان جالوت رسيدند و بسيارىِ آنان را ديدند عده اى گفتند: ما نمى توانيم با ايشان مقابله كنيم، ولى عده اى ديگر گفتند: «چه بسا، گروه اندكى كه به اذن خدا بر گروه بسيارى پيروز مى شود» و اين گونه شد : داوود سنگى در فلاخن خويش گذارد و به سوى جالوت روانه كرد و او را هلاك گرداند و بدين رو، سپاهيان طالوت پيروز شدند.[16]

مرقد مطهر حضرت اشموئيل در يازده كيلومترى شهرستان ساوه (جاده بويين زهرا) واقع است. مرقد را در گذشته هاى دور ساخته اند كه از آن، اطلاع كافى در دست نيست; اما قسمت شرقى آن را به دستور ناصرالدين شاه قاجار ، به حرم افزودند و سنگ نبشته اى در آن جا هست كه مبيّن حضور شاه قاجار و همراهانش است.


از ديرباز، حرم آن پيامبر الهى زيارتگاه عاشقان و عالمان و فاضلان بوده است. آبى در نزديكى آن جريان دارد كه به آب «چكّه بار» معروف است و بسيارى از بيماران، با نوشيدن آن شفا يافته اند. مى گويند: اين آب، بر اثر برخورد عصاى اشموئيل ظاهر گشته است.

اين مرقد را اداره اوقاف و امور خيريه شهرستان ساوه سرپرستى مى كند.

حضرت حَيَقوق

در احاديث و كتب اسلامى نام آن بزرگوار به صورت حَيَقُوقْ ـ به فتح «ح» و «ى» ـ اما در عهد عتيق، حَبَقُوق، به فتح «ح» و «ب» ضبط شده است. حبقوق در زبان عبرى، يعنى كسى كه در آغوش كشيد.[17]

تويسركان شهرى در يكى از دره هاى خوش آب و هواى كوه الوند، با قدمتى بسيار، پذيراى يكى از انبياى الهى شده است. حيقوق نبى يكى از پيامبران بنى اسرائيل و نگهبان معبد سليمان در اورشليم بوده و نامش در عهد عتيق آمده است. وى به هنگام حمله بُخْتُنَصّر و بابليان، با حضرت دانيال و عده اى ديگر به اسارت درآمد و سالهاى درازى در زندان بابل به سر برد. پس از فتح بابل به دست كوروش هخامنشى و آزادى زندانيان، به ايران آمد و در اكباتان (يا همدان) مسكن گزيد و پس از مرگ، در تويسركان مدفون شد. وى بعثت خاتم الانبياء(صلى الله عليه وآله وسلم) را بشارت داده است.[18]

صاحب كتاب قاموس مقدس او را يكى از دوازده پيغمبر غير اولوالعزم مـى داند. وى در حدود دو هزار و ششصد سال قبل مى زيسته كه با پادشاهى يهوياقيم و صدقيا، پادشاهان يهود در منطقه اورشليم، همزمان بوده است.[19]

وقتى امام رضا(عليه السلام)، به هنگام بحث و احتجاج با علماى دينهاى مختلف نزد مأمون، با رَأْسُ الْجالوت، رئيس عالمان يهودى، بحث مى كند از حيقوق نام مى برد.[20] در دعاى اُمّ داوود نيز، از حضرت حيقوق نام برده شده است.[21]

بيشتر مردم تويسركان در مورد شخصيت صاحب اين مقبره، اطلاعات كافى نداشتند ; ولى بر اثر ارشاد و تذكّر روحانيان، بخصوص مرحوم آية الله خالصى زاده بدان توجه كردند و از آن تاريخ به بعد، احترام شايسته اى از آن به عمل آوردند و در چند سال اخير، به مرمت و بازسازى و توسعه محوطه آن پرداختند و ضريحى روى قبر نصب كردند. آرامگاه تا چند سال پيش فاقد محوطه بود و حد و مرز مشخصى نداشت و زمين اطراف بقعه با وضع يكنواخت، به اراضى زراعى اطراف متصل بود; ولى در سال 1369 بر اثر كاوش باستان شناسان سازمان ميراث فرهنگى كشور، محوطه اصلى آرامگاه به صورت قلعه اى باستانى كشف شد.[22]


بقعه آن حضرت، بنايى است برجى شكل و آجرى ، با گنبدى مخروطى كه پوشش داخلى آن مدور و پوشش خارجى اش مخروط ناوى شكل است. در نماى خارجى هر ضلع از بناى هشت ضلعى، طاقنماى كم عمقى تعبيه شده كه بالاى آن كاشيكارى شده است. يكى از طاقنماها به در ورودى اختصاص دارد. مابين طاقنماها، يك تركِ بدون تزيينات و ساده قرار دارد.[23]

سقف بناى مقبره حيقوق كه به شكل عجيب و جالبى ساخته شده، شايد بين سقف تمام ابنيه قديمى ايران بى نظير باشد و مى توان آن را نمونه اى از آثار باارزش معمارى قديم ايران دانست. ساخت اين قبيل بناها، كه به «ابنيه آرامگاهى» معروفند و در ساير نقاط ايران نيز هست، از سه هزار سال پيش در ايران رايج بوده و ايرانيان قديم آرامگاه شخصيتهاى مذهبى، علمى و سياسى را تقريباً به همين شكل مى ساخته اند. چنين بناهايى در مقابل طوفان و زلزله بسيار مقاوم است و سقف مخروطى شكل نيز، بنا را در مقابل برف و باران، به خوبى محافظت مى كند. به همين جهت ، مقاومت چنين بناهايى در مقابل عوامل طبيعى فوق العاده زياد است.[24]

صحن مقبره وسعت چندانى ندارد و سطوح ديواره ها و سقف آن فاقد تزيينات معمارى است. قبر دقيقاً در وسط صحن قرار دارد و روى آن سنگى كار گذاشته شده[25] و بر روى سنگ قبر در وسط بقعه، مشخصات صاحب قبر نوشته شده است. بناى اين ساختمان به دوره سلجوقى و قرن هفتم برمى گردد و به شماره8/2/53969 در زمره آثار تاريخى ثبت شده است.[26]

اين مرقد، زير نظر شهردارى تويسركان اداره مى شود.[27]

حضرت دانيال

آن جناب از انبياى بزرگ الهى است. وى از نسل حضرت «داوود»[28] و كتاب نبوتِ وى، حوادث آينده و بعثت پيغمبر آخرالزّمان، حضرت محمد(صلى الله عليه وآله وسلم) را، پيشگويى كرده است.


حضرت دانيال ـ على نبيّنا و آله و عليه السلام ـ ملقب به نبى اللّه همزمان با كوروش كبير و داريوش بزرگ مى زيست. در كودكى پس از گشوده شدن اورشليم به دست بُخْتُنَصَّر يا نَبُوكَدْ نَصَّر، در سال 586 پيش از ميلاد به اسارت درآمد و به بابل فرستاده شد و آن جا مى زيست. بعضى از مورخين گفته اند: در سال 606 پيش از ميلاد به دست بُخْتُنَصَّر اسير و با گروهى از قومش به بابِل فرستاده شد و چون از نماز بردن به فرمانرواى بابل سرباز زد او را نزد شيران درنده افكندند، اما وى از ميان آن حيوانات تندرست بيرون آمد. سالِ درگذشت وى معلوم نيست. معاصر عُزَيْر پيامبر بود. دانيال پس از درگذشت بُخْتُنَصَّر، از جانب بهمن پسر اسفنديار به بيت المقدس باز گردانيده شد و از آن جا به اهواز رفت و در شوش ديده از جهان بربست. علم رمل و گزاردن خواب را از وى دانند.[29]

در بحارالأنوار، امام صادق(عليه السلام) از حضرت على(عليه السلام) روايت كرد: «دانيال پدر و مادر نداشت و يتيم بود و پيرزنى از بنى اسرائيل او را بزرگ كرد.»[30]

باز در بحار آمده است: «وقتى بُخْتُنَصَّر بر بنى اسرائيل مسلط شد از آنان هر كسى را مى يافت مى كشت و به تعقيب فراريان مى پرداخت و بچه هاى بنى اسرائيل را اسير مى كرد. او از فرزندان يهودا، چهار نفر را، كه يكى از آنها دانيال بود، اسير كرد و دانيال مدّتى طولانى در دست او اسير بود.

«چون بُخْتُنَصَّر فضل و بزرگى دانيال را شنيد و دريافت كه قومش منتظر خروج او هستند تا آنان را نجات دهد، او را به همراه ماده شيرى در چاهى افكند. شير به فرمان خدا، به دانيال آسيبى نرساند. آن پيامبر مدتى بر همين منوال بود تا اين كه خداوند به يكى از انبياى بنى اسرائيل، ] كه مى گويند: حيقوق نبى بوده است،[[31] وحى كرد كه اين خوردنى و نوشيدنى را براى دانيال ببر و از طرف من به او سلام برسان. گفت: خداوندا، دانيال كجاست؟ گفت: در چاه بابِل، در فلان جا.

«او بدان جا آمد و دانيال را صدا زد. او در جواب گفت: بله، اى صداى ناآشنا. گفت: پروردگارت به تو سلام مى رساند و اين غذا و آشاميدنى را براى تو فرستاده است. آن پيامبر، آنها را با طنابى به چاه فرستاد. دانيال در آن جا شكر الهى را به جا آورد و گفت:

اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذي لا يَنْسى مَنْ ذَكَرَهُ; اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذي لا يُخَيَّبُ مَنْ دَعاهُ ; اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذي مَنْ تَوَكَّلَ عَلَيْهِ كَفاهُ; اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذي مَنْ وَثِقَ بِهِ لَمْ يَكِلْهُ إلى غَيْرِهِ; الْحَمْدُلِلّهِ الّذي يُجْزى بِالاْحْسانِ إحْساناً; الْحَمْدُلِلّهِ الَّذي يُجْزي بِالصَّبْرِ نَجاةً; اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذي يَكْشِفُ ضُرَّنا عِنْدَ كُرْبَتِنا; وَالْحَمْدُلِلّهِ الّذي هُوَ ثِقَتُنا حينَ يَنْقَطِعُ الْحِيَلُ مِنّا; وَالْحَمْدُلِلّهِ الّذي هُوَ رَجاؤُنا حينَ ساءَ ظَنُّنا بِأعْمالِنا[32].

 




[1]ـ مائده (5) آيه 78

[2]ـ بقره (2) آيه 286

[3]ـ ر.ك: مفاتيح الجنان، «زيارت انبيا و قبور مؤمنين»

[4]ـ بحارالأنوار(چاپ تهران و بيروت) ، ج 15، صص 106 و 107

[5]ـ ابن هشام، نابت را بزرگترين فرزند اسماعيل دانسته است. ـ سيره ابن هشام، با تصحيح و حواشى مصطفى السقا، ابراهيم الابيارى، عبدالحفيظ شلبى، 4 جزء، داراحياء التراث العربى، بيروت، بى تا، ج 1، صص 1 و 2

[6]ـ اَيضاً، ص 5

[7]ـ تاريخ طبرى، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، 7 جزء، چاپ دوم، دارالمعارف، مصر، بى تا، ج 1، ص 314

[8]ـ تاريخ يعقوبى، 2 جلد، دارصادر و دار بيروت، بيروت، 1379/1960، ج 1، ص 221 به بعد; تاريخ يعقوبى، ترجمه محمد ابراهيم آيتى، 2 جلد، چاپ سوم، انتشارات علمى و فرهنگى، تهران، ج 1، صص 276 و 277

[9]ـ ر.ك: تاريخ طبرى، تاريخ يعقوبى، سيره ابن هشام در صفحات نامبرده شده و مابعد آنها

[10]ـ جيمز هاكس، قاموس كتاب مقدس، چاپ دوم، طهورى،تهران، 1349، ص 706

[11]ـ اقتباس از: سازمان حج و اوقاف: مديريت آمار و انفورماتيك ، «فرم اطلاعات و مشخصات بقاع متبركه» ، شماره 1

[12]ـ جيمز هاكس، ايضا، ص 536

[13]ـ بقره (2) آيه 248

[14]ـ سيد نعمة ا...بن عبدا... موسوى جزايرى، النور المبين فى قصص الانبياء والمرسلين ، ناشر : كتابخانه آية الله العظمى مرعشى، قم 1404 هـ . ق، ص 330

[15]ـ برخى مى گويند: نهرى بود مابين اردن و فلسطين و قول ديگر، نهر مزبور را، نهر فلسطين مى داند. ر. ك: سيدهاشم رسولى محلاتى، قصص قرآن يا تاريخ انبيا از آدم تا خاتم النبيين(ص) ، انتشارات علميه اسلاميه، تهران، بى تا، ص 201

[16]ـ ر.ك: بقره (2) آيات 246 ـ 251 و تفاسير مربوط به آن

[17]ـ لغت نامه دهخدا، حرف «ح» ، ص 222

[18]ـ ولى الله فوزى، حَيَقُوق نبى، چاپ اول، دارالفكر، قم، 1372، ص 38

[19]ـ ايضا، صص 18 و 19

[20]ـ بحارالأنوار، ج 10، ص 308

[21]ـ بحارالأنوار، ج 11، ص 59 ; ج 14، ص 162; مفاتيح الجنان، در اعمال نيمه رجب: «دعاى امّ داوود»

[22]ـ تلخيص و اقتباس: محمد مقدم گل محمدى، تويسركان : سيرى در اوضاع تاريخى، طبيعى و اجتماعى، چاپ اول، انتشارات غزالى، تهران، ج 1، 1371، صص 135ـ136

[23]ـ جزوه جاذبه هاى تاريخى، فرهنگى ، هنرى استان همدان، صص 31 و 32

[24]ـ محمد مقدم گل محمدى، همان كتاب، ص 133

[25]ـ ايضا، ص 134

[26]ـ جزوه جاذبه هاى فرهنگى، تاريخى، هنرى استان همدان، صص 31 و 32

[27]ـ براى آگاهى بيشتر ر. ك : ولى الله فوزى، ايضا

[28]ـ لغت نامه دهخدا، حرف «د» ، ص 203

[29]ـ لغت نامه دهخدا، حرف «د» ، صص 203 و 204

[30]ـ بحار الانوار، ج 14، ص 375

[31]ـ ولى الله فوزى، ايضا، ص 19

[32]ـ بحارالانوار، ج 14، ص 358 .

اشتراک نشریات رایگان

سامانه پاسخگویی