و بدان كه : بسا شود كه فحش و دشنام از مجرّدِ غضب صادر گرديده، و مى شود كه به جهت همنشينى با او باش و فُسّاق و كسانى كه هرزه گو و معتاد به فحش دادن هستند، فحش دادن عادت كسى شود،كه بدون دشمنى و غضب بر زبان او جارى گردد.
و بسا مشاهده مى شود از مردمان اراذِل و اوباش كه فحش دادنِ به همديگر را خصوص به مادران و محارم به عنوان شوخى و مزاح ذكر مى كنند، و شكّى نيست چنين اشخاص، نام آدميّت برايشان مهجور و به مراحل، از انسانيّت دورند.
كَلِمَةٌ فىِ ذَمِّ العُجْبِ
] نكوهش خودبينى [
اى برادر جان! از خودپسندى و خويشتن بينى اجتناب كن كه گناهى است كه تخم آن كفر، و زمين آن نفاق، و آب آن فساد، و شاخه هاى آن جهل، و برگ آن ضلالت، و ميوه آن لعنت و مخلّد بودن در جحيم است.
و اگر خواستى عُجْب كنى، حالات خود را ملاحظه كن كه ابتداء نطفه نجسه بودى، و آخر جيفه گنديده خواهى شد و در اين ميان حمّال نجاسات متعَفّنه و جُوال كثافات متعدّده بيش نيستى.
از منى بودى منى را واگذار *** اى اَياز، آن پوستين را ياد آر و در نظر بياور عظمت و جلال حضرت ذوالجلال، و ذلّت و اِفْتِقار خود را كه در اين دنيا از يك پشه و مگس عاجزى، و بر دفع حوادث و آفات، قدرت ندارى. پس شكسته نفسى را شعار خود كن كه آن بهترين اوصاف، و فايده آن در دنيا و عُقْبى بى حدّ است.
يكى قطره باران ز ابرى چكيد *** خجل شد چو پهناى دريا بديد