و در حـديث قدسى است كه حـق تعالى فرمود: مـنم خـدائى كه به جز من خدائى نيست، پس هر كه صبر نكند بر بلاى من و راضى نشود به قضاى من و شكر نكند از براى نَعماى من، پس طلب كند خدائى سواى من.[77]
و بدان كه: مرتبه رضا از ثمرات محبّت است و طريق تحصيل آن، سعى در تحصيل محبّت الهى است به دوام ذكر و فكر و ساير چيزهائى كه موجب محبّت الهى است.
به علاوه آنكه تدبّر نمايد كه از نارضائى او چه مى آيد و كراهت و سَخَطِ او چه فايده مى بخشد؟ نه از براى خاطر او تغيير قضا و قدر داده مى شود، و نه به جهت تسلّى قلب او تغييرى در اوضاع كارخانه هستى داده مى شود، و بر حسرت گذشته و «تشويش» بر آينده و تدبير كار، چيزى جز تضييع روزگار و بردن بركاتِ وقت فايده اى مترتّب نمى گردد.
و بايد طالب مرتبه رضا، آيات و اخبارى كه در رفعت مرتبه اهل بلا رسيده ملاحظه نمايد، و بداند هر رنجى را در عقب، گنجى و هر محنتى را راحتى در پيش است.
پس به اميد ثوابهاى پروردگار خود چون مردانِ مرد، بيابان بلا را به قدم صبر بپيمايد، تا دشواريهاى اين راه بر خود سهل و آسان نمايد; چون مريضى كه متحمّل حجامت و فصد ]= رگ زدن [ و خوردن دواهاى گرم و سرد مى گردد.
و بايد دانست كه رضا با دعا كردن منافاتى ندارد، چه از جانب شريعت به دعا مأموريم. و خداوند عالَم از ما دعا خواسته و آن را كليد سعادت و حاجات ساخته، و گفتن اينكه دعا منافى با رضاست مَرضىّ نيست.