در حديث است كه دو گرگ درنده كه رها كرده شوند در ميان گوسفندانى كه شبان آنها غايب باشد، اين قدر آن گوسفندان را فاسد نمى كند كه حبّ رياست و جاه، در دين مسلمان.[66]
و بر هر ذى شعور واضح است كه امر رياست مورث بسى مفاسد عظيمه، و مُنْتِج خسارتهاى دنيويّه و اخرويّه است.
چه ارباب رياست و جاه دائم هدف تير آزار مُعاندان، و پيوسته از ذلّت و عزّت خود هراسان است، هر لحظه دامن خاطرش در چنگ فكر باطلى است. گاهى در فكر مواجب نوكر و غلام، و زمانى در پختن سوداهاى خام. روزگارش به تملّق و خوش آمدگويى بى سر و پايان بسر همى رسد، و عمرش به نفاق با اين و آن انجام مى يابد، نه او را در شب خوابى و نه در روز استراحتى و آرامى.
كَلِمَةٌ فىِ الْخُمُولِ
] خمول و گمنامى [
گمنامى و خُمُول، شعبه اى است از زهد و از صفات حسنه مقرّبين مؤمنين و از علائم اهل بهشت است. و خدا دوست مى دارد صاحب آن را، بلكه در بعضى روايات است كه حق تعالى در مقام منّت بر بعضى از بندگان خود مى فرمايد: آيا انعام نكردم به تو؟ آيا تو را از مردم پوشيده نداشتم؟ آيا نام تو را از ميان مردم گم نكردم؟[67]
بلى، چه نعمت از اين بالاتر كه كسى خداى خود را بشناسد و به قليلى از دنيا قناعت كند و كسى او را نشناسد. چون شب درآيد بعد از عبادت خود به امن و استراحت بخوابد و چون روز شود به خاطر جمع، به شغل خود روآورد.