كنند اين و آن خوش دگر باره دل *** وى اندر ميان، كوربخت و خجل
ميان دو تن آتش افروختن *** نه عقل است، خود را در آن سوختن
و بدترين انواع سخن چينى «سعايت» است. يعنى نمّامى كردن نزد كسى كه از او بيم ضررى و اذيّت و كشتن باشد، مانند سلاطين و حكّام و رؤساء.
كَلِمَةٌ فىِ ذَمِّ الشَّماتَةِ
] نكوهش شماتت [
شَماتت عبارت است از آن كه: مثلا بگويد كه فلان بلا يا فلان مصيبت كه به فلان كس رسيده از بدى اوست، و با آن شادى و سرور نيز باشد.
و از اخبار[39] و تجربه ثابت شده كه شَماتَت كننده از دنيا نمى رود تا خود نيز به آن مبتلا گردد، و ديگرى او را شَماتَت مى كند.
پس عاقلى كه از حال خود ايمن نيست، در مقام شَماتتِ كسى برنمى آيد.
چو اِستاده اى در مقام بلند *** بر افتاده گر هوشمندى مخند
بسا ايستاده درآمد ز پاى *** كه افتادگانش گرفتند جاى