پس هان اى برادر! بر جان خود رحم كن و از تيغ عقوق حذر نماى. يادآور زحمت ها و بى خوابى هاى ايشان را در پرورش و تربيت تو، سالهاى دراز تو را در آغوش مهربانى كشيده و به شيره جان پرورده اند، زهى بى مروّتى! بعد از آنكه اندك قوّتى در خود بيابى، همه آنها را فراموش كنى.
چه خوش گفت زالى به فرزند خويش *** چو ديدش پلنگ افكن و پيل تن
گر از عهد خورديت ياد آمدى *** كه بيچاره بودى در آغوش من
نمى كردى امروز بر من جفا *** كه تو شير مردى و من پيره زن
كَلِمَةٌ فىِ مُراعاةِ الْجارِ
] مراعات همسايگان [
اى برادر! اذيّت و آزار همسايگان خود مكن و حقِّ جوار را مراعات كن، و به خانه ايشان نگاه مكن و ناودان به خانه ايشان مگذار، و خاكروبه بر در خانه ايشان مريز، و از دود و بوى طعام خود ايشان و اطفال ايشان را اذيّت مكن، و با ايشان مواسات كن.
مبادا كه شب، سير بخوابى و ايشان گرسنه باشند، و يا در راحت باشى و ايشان در شدّت و سختى و در سرما و برهنگى.
منع مكن از آنها نمك و آتش و آب و نحو اينها، و اگر چيزى از ضروريّات خانه به عاريت خواهند به ايشان بده.