متن کتاب های موسسه در راه حق (آزمایشی)

در این قسمت که به صورت آزمایشی راه اندازی شده متن کتاب های موسسه جهت مطالعه آنلاین مخاطبان گرامی قرار داده می شود.

شما میتوانید از لیست پایین متن تعدادی از کتاب ها را مطالعه فرمایید.

عرض كرد: بركت فراوان اين گردنبند مرا خندان ساخته است; كه گرسنه اى را سير كرد و برهنه اى را لباس پوشاند و فقيرى را بى نياز ساخت و بنده اى را آزاد كرد، و خودِ گردنبند هم به صاحبش برگشت!»[105]

چادر نورانى

يك بار على(عليه السلام) مقدارى جو از يك يهودى به وام گرفت; يهودى در گِرُو وام چيزى طلبيد، على(عليه السلام) چادرى پشمين متعلّق به فاطمه(عليها السلام) را نزد يهودى به گرو نهاد.

يهودى آن را در اطاقى گذاشت و چون شب شد زن او براى كارى به آن اطاق وارد شد و مشاهده كرد نورى در آنجا مى درخشد كه همه اطاق، از آن روشن است. نزد شوهر خود بازگشت و خبر داد كه در آن اطاق نورى بزرگ و درخشان ديده است، يهودى از گفتار زنش شگفت زده شد و فراموش كرده بود كه در آن اطاق چادر فاطمه(عليها السلام) است. با شتاب برخاست و به آن اطاق آمد و مشاهده كرد نور چادر حضرت زهراست كه از هر سو پرتوافكن است، چنان كه گويى ماه درخشانى از نزديك مى تابد! تعجّب كرد و بيش از پيش در محلّ چادر خيره شد و دريافت كه آن نور از چادر فاطمه(عليها السلام)است. از خانه بيرون آمد و نزد وابستگانش شتافت و زنش نيز وابستگان خود را خبر كرد و حدود هشتاد تن از يهوديان گرد آمدند و اين موضوع را مشاهده كردند و همه بدين اسلام درآمدند.[106]

لباس بهشتى براى بانوى مطهّرى كه لباس ندارد

يك بار برخى از يهوديان عروسى داشتند به همين جهت نزد پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)آمده و گفتند: «ما حقّ همسايگى داريم، از شما خواهش مى كنيم دخترتان فاطمه را به خانه ما بفرستى تا عروسى ما بوجود او زيبنده تر شود، و در اين دعوت بسيار اصرار كردند.»

اشتراک نشریات رایگان

سامانه پاسخگویی