متن کتاب های موسسه در راه حق (آزمایشی)

در این قسمت که به صورت آزمایشی راه اندازی شده متن کتاب های موسسه جهت مطالعه آنلاین مخاطبان گرامی قرار داده می شود.

شما میتوانید از لیست پایین متن تعدادی از کتاب ها را مطالعه فرمایید.

پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) گريست و فرمود: «چگونه ممكن است خدا برايت نسازد در حالى كه فاطمه دختر محمّد «بانوى همه دختران آدم» آن را به تو عطا كرده است.»

«عمّاربن ياسر» (رحمة اللّه عليه) برخاست و عرض كرد: «اى رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)آيا به من اجازه مى فرمايى اين گردنبند را خريدارى كنم؟»

فرمود: اى عمّار! آن را بخر، چه اگر در (خريدارى) آن همه جنّ و انس شركت جويند خداى متعال آنها را به آتش كيفر نخواهد فرمود.

عمّار گفت: «اى اعرابى گردن بند را به چند مى فروشى؟»

گفت: «در برابرِ آنقدر نان و گوشت كه سير شوم، و ردائى يمانى كه خود را با آن بپوشانم و در آن براى پروردگار نماز بگزارم، و دينارى كه مرا به خانواده ام برساند.»

و عمّار در اين هنگام سهم خود از غنيمت خيبر را كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) به او عطا كرده بود فروخته و چيزى از آن برايش باقى مانده بود، گفت: «به تو در برابر گردن بند بيست دينار و دويست درهم و يك بُرد (پارچه) يمانى و شترم را مى دهم كه تو را به خانواده ات برساند و از نان و گوشت هم سيرت مى كنم.»

اعرابى گفت: «اى مرد! بسيار سخاوتمندى!» و همراه عمّار رفت و عمّار آنچه را تعهّد كرده بود به او داد، و اعرابى نزد پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) بازگشت و رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) به او فرمود: «آيا سير و پوشانده شدى؟»

عرض كرد: «آرى و بى نياز شدم، پدر و مادرم فداى شما.»

فرمود: «اينك فاطمه را به جهت احسانش دعا كن.»

اشتراک نشریات رایگان

سامانه پاسخگویی