متن کتاب های موسسه در راه حق (آزمایشی)

در این قسمت که به صورت آزمایشی راه اندازی شده متن کتاب های موسسه جهت مطالعه آنلاین مخاطبان گرامی قرار داده می شود.

شما میتوانید از لیست پایین متن تعدادی از کتاب ها را مطالعه فرمایید.

زهد و خوف از خدا

هنگامى كه آيه «وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعينَ لَها سَبْعَةُ أَبْواب لِكُلِّ باب مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ : دوزخ ميعادگاه همگى ايشان است كه هفت درب دارد و براى هر دربى سهم معيّنى از ايشان خواهد بود»[96] نازل شد رسول خدا به صداى بلند گريست، و اصحاب او از گريه آن بزرگوار گريستند امّا نمى دانستند جبرئيل چه بر او فرود آورده است، و (از هيبت پيامبر) هيچ يك توان آن كه با او سخن بگويند نداشتند، و پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) چنان بود كه چون فاطمه(عليها السلام) را مى ديد شادمان مى شد، به همين جهت سلمان به خانه فاطمه(عليها السلام) رفت تا او را از قضيّه آگاه سازد، و آن گرامى را ديد كه مقدارى جو را آسيا مى كند و مى گويد: «وَ ما عِنْداللّهِ خَيْرٌ وَ أَبْقى; آنچه نزد خداست بهتر و پايدارتر است»[97]

عبايى پشمين بر تن دارد كه دوازده جاى آن با ليف خرما وصله شده است. سلمان وضع پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) را و اين كه جبرئيل بر او چيزى فرود آورده است به فاطمه(عليها السلام) خبر داد و آن گرامى برخاست و همان عباى وصله دار را بر خود پيچيد (و حركت كرد)، سلمان (از مشاهده آن بسيار متأثّر و اندوهگين شد و) گفت: «دريغا، دختران كسرى و قيصر ابريشم و حرير مى پوشند و دختر محمّد(صلى الله عليه وآله وسلم)عبايى پشمين بر تن دارد كه دوازده جاى آن با ليف خرما وصله شده است!»

فاطمه(عليها السلام) بر رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) وارد شد و سلام كرد و عرض كرد: «پدر جان! سلمان از لباس من تعجّب كرده است، در حالى كه سوگند به خدايى كه تو را به حق مبعوث فرمود، پنج سال است كه من و علىّ(عليه السلام) از اثاث زندگى چيزى نداريم جز پوست گوسفندى كه روزها روى آن به شترمان علوفه مى دهيم و شبها بستر ما است، و بالش ما از پوستى است كه درون آن از ليف خرما پر شده است!»

پيامبر فرمود: «اى سلمان! دختر من از گروه پيشگامان و سبقت گرفتگان (به سوى خدا) است.»

اشتراک نشریات رایگان

سامانه پاسخگویی