پس دو پسر خود (امام حسن و امام حسين(عليهما السلام) را فرا خواند و پرده را از درب خانه كند و النگوها را از دست بِدَر آورد و النگوها را به يكى و پرده را به ديگرى داد و به آنان فرمود: «نزد پدرم برويد و از من به او سلام برسانيد و بگوييد: ما پس از رفتن شما به سفر غير از تهيّه اينها كار ديگرى نكرده ايم، اينك هرطور مايل هستيد آنها را به مصرف برسانيد; آن دو از طرف مادر اين موضوع را به عرض پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)رساندند، رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) آن دو را بوسيد و در آغوش كشيد و هر يك را بر يك زانوى خود نشاند آنگاه فرمان داد آن دو النگو را شكسته و قطعه قطعه كردند و اهل «صفّه» را فرا خواند ـ و آنان گروهى از مهاجرين بودند كه نه خانه اى داشتند و نه مالى ـ و تكّه هاى النگو را ميان آنها تقسيم فرمود و سپس پرده را ـ كه پارچه اى طولانى ولى كم عرض بود ـ ميان افرادى از آنان كه برهنه بودند و پوششى نداشتند تقسيم كرد...
آنگاه رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: «خداوند بر فاطمه رحمت آوَرَد، همانا خداى متعال به جهت اين پرده، از لباسهاى بهشتى به او خواهد پوشاند و به جهت اين النگوها از زينتهاى بهشتى به او عطا خواهد كرد.[93]»
پيراهن عروسى
پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) براى فاطمه و شب عروسى او پيراهنى تهيّه فرمودند زيرا پيراهنى كه فاطمه بر تن داشت وصله دار بود، در اين هنگام مستمندى به خانه آنان مراجعه كرد و لباس كهنه اى طلبيد، فاطمه(عليها السلام) خواست پيراهن وصله دار را به فقير بدهد، امّا به ياد آورد كه خداى متعال مى فرمايد:
«لَنْ تَنالُوا البِرَّ حَتّى تُنْفِقُواْ مِمّا تُحِبُّونَ; به نيكى نمى رسيد تا آنگاه كه از آنچه دوست داريد انفاق كنيد»[94]، به همين جهت پيراهن نو را به فقير داد...[95]