و در روايت «جابر» چنين نقل شده: «پس آن كه او را اذيت كند همانا مرا اذيت كرده و آن كه مرا اذيت كند همانا خدا را اذيت كرده است».
و نظير همين مضمونها در «صحيح مسلم» و «حليه ابونعيم» و بسيارى كتب ديگر از دانشمندان اهل تسنّن ذكر شده است.[66]
7. پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) بيرون آمد در حالى كه دست فاطمه(عليها السلام) را گرفته بود، و فرمود: هر كس اين را مى شناسد، مى شناسد و هر كس نمى شناسد او فاطمه دختر محمّد است، و او پاره تن من، و قلب من، و روح من درميان دو پهلوى من است، پس هر كس او را بيازارد مرا آزرده و هر كس مرا بيازارد همانا خدا را آزرده است.»[67]
8. پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمودند: «... دخترم فاطمه سيّده زنان جهان از اوّلين و آخرين است، و او پاره تن من و نور چشم من و ميوه دل من و روح من در بدن من است، و او حوريّه اى است به صورت انسان; زمانى كه در محرابش به عبادت در پيشگاه پروردگارش مى ايستد، نور او براى فرشتگان آسمان مى درخشد همچنان كه نور ستارگان براى اهل زمين مى درخشد، و خداى عزيز و جليل به فرشتگانش مى فرمايد: «فرشتگان من! كنيز من فاطمه، سيّده كنيزان مرا بنگريد كه در پيشگاه من ايستاده و اندامش از خوف و خشيت من لرزان است، و با قلب خود به عبادت من روى آورده است، گواه باشيد كه من پيروان او را از آتش دوزخ امان بخشيدم...»[68]»
ازدواج آسمانى
در سال دوّم هجرت، پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) فاطمه را با امير مؤمنان على(عليه السلام) تزويج فرمود،[69] و اين وصلت فرخنده براستى شايسته آنان بود زيرا به تصريح پيشوايان معصوم، مردى جز على(عليه السلام) نمى توانست كفو و همسر فاطمه(عليه السلام) باشد.[70]