مهر و محبت پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) نسبت به فاطمه(عليها السلام)
از شگفتيهايى كه حيات نورانى فاطمه(عليها السلام) را ارجمندتر مى سازد، مهر و علاقه زائدالوصف پيامبر عظيم الشأن(صلى الله عليه وآله وسلم) نسبت به اوست. اين مهر و علاقه چنان زياد و شديد بود كه بايد آن را از جمله شگفتيهاى زندگى پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) دانست، و اگر در اين نكته دقّت شود كه پيامبر مكرّم اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) برترين انسان و مقرّبترين بندگان نزد خداى متعال و معيار حق و ميزان عدل و اعتدال در همه امور بود، چنانكه «سنت» ـ يعنى: مجموعه اقوال و اعمال و حتّى تقريرات او سند ديانت و مستند شريعت است، و لازم است همسنگ كتاب الهى سرمشق اعمال همه امّت تا قيام قيامت قرار گيرد ـ و به نصّ كتاب خدا «ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى اِنْ هُوَ اِلاّ وَحْىٌ يُوحى»[59]، حتّى هيچ كلمه اى از گفتار او از روى هواى نفس نيست و همه از وحى سرچشمه مى گيرد; با توجّه به اين خصوصيات به ارجمندى مقام معنوى فاطمه(عليه السلام) بيشتر پى مى بريم و درمى يابيم همانطور كه پيشوايان معصوم فرموده اند: «فاطمه(عليها السلام) از جمله معصومين و از زمره افراد آسمانى است.»
پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) دختران ديگرى نيز داشت و با آن كه نسبت به خانواده و بستگان حتّى بيگانگان بسيار مهربان و خوشرفتار بود، در عين حال محبّت ويژه او به فاطمه(عليه السلام) كاملا مشخّص و متمايز است، و جالب تر آن كه در فرصتهاى گوناگون اين محبّت را صريحاً اعلام و نزد مردم بر آن تأكيد مى فرمود، و اين خود سندى است بر آن كه زندگى فاطمه(عليها السلام) و خانواده فاطمه(عليها السلام) با سرنوشت اسلام همراه و توأم است و رابطه پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) و فاطمه(عليها السلام) تنها رابطه يك پدر با دختر عزيز خود نيست بلكه با مسائل حياتى يك اجتماع، با آينده يك امّت، و با اوامر الهى پيرامون رهبرى و امامت مسلمين كاملا مرتبط است.
اينك امواجى از درياى مهر و عطوفت پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) نسبت به فاطمه(عليه السلام) را به تماشا بنشينيم، و از آنها درس بياموزيم: