- انسان شناسى
- 2
- 3
- 4
- 5
- 6
- 7
- 8
- 9
- 10
- 11
- 12
- 13
- 14
- 15
- 16
- 17
- 18
- 19
- 20
- 21
- 22
- 23
- 24
- 25
- 26
- 27
- 28
- 29
- 30
- 31
- 32
- 33
- 34
- 35
- 36
- 37
- 38
- 39
- 40
- 41
- 42
- 43
- 44
- 45
- 46
- 47
- 48
- 49
- 50
- 51
- 52
- 53
- 54
- 55
- 56
- 57
- 58
- 59
- 60
- 61
- 62
- 63
- 64
- 65
- 66
- 67
- 68
- 69
- 70
- 71
- 72
- 73
- 74
- 75
- 76
- 77
- 78
- 79
- 80
- 81
- 82
- 83
- 84
- 85
- 86
- 87
- 88
- 89
- 90
- 91
- 92
- 93
- 94
- 95
- 96
- 97
- 98
- 99
- 100
- 101
- 102
- 103
- 104
- 105
- 106
- 107
- 108
- 109
- 110
- 111
- 112
- 113
- 114
- 115
- 116
- 117
- 118
- 119
- 120
- 121
- 122
- 123
- 124
- 125
- 126
- 127
- 128
- 129
- 130
- 131
- 132
- 133
- 134
- 135
- 136
- 137
- 138
- 139
- 140
- 141
- 142
- 143
- 144
- 145
- 146
- 147
- 148
- 149
- 150
- 151
- 152
- 153
- 154
- 155
- 156
- 157
- 158
- 159
- 160
- 161
- 162
- 163
- 164
- 165
- 166
- 167
- 168
- 169
- 170
- 171
- 172
- 173
- 174
- 175
- 176
- 177
- 178
- 179
- 180
- 181
- 182
- 183
- 184
- همه صفحات
انسان داراى وجودى است كه از جهات گوناگون، اضداد[9] را در خود جمع كرده است. انسان برتر آن كسى است كه تزاحم و نزاع بين اين اضداد را حل كند و فروع از آنها را نشناخته و مقدمه و وسيله در راه رشد و كمال و ظهور فعلى اصل قرار دهد. بدون آنكه به سركوبى غريزه و يا استعدادى به نحو مطلق اقدام كرده باشد.
و فقط انسانى توانايى رفع تزاحم بين اين اضداد را دارد كه آنها را از تمام جهات به نحو بسيار عالى بشناسد و رابطه دقيق و صحيح را (در شعاع فهم درست از مسائل اخلاقى، فقهى، تربيتى و عقيدتى) با اضداد موجود داشته باشد. و يا اين كه تسليم مكتبى شود كه آگاهى و درك مطابق با واقع را از اضداد، تزاحم بين آنها و رفع تزاحم (به نحو ايده آل) دارد.
تفاوتى كه در هستى انسان بين مرتبه عالى و مرتبه نازل وجود دارد، اين است كه انسان در مرتبه عالى گرايش محض و خالص به هستى مطلق دارد و او را مى جويد و در اين مرتبه اگر نظرى به طبيعت داشته باشد نظر استكمالى و مقدّمى و ابزارى است. در اين مرتبه صفات هستى را طلب مى كند، در جستجوى كرامت، حكمت، عظمت، محبّت، و شرافت و... است در صورتى كه در مرتبه نازل وجودى، گرايش محض به طبيعت د ارد و قواى شهوانى و خواسته هاى مادّى در اين مرتبه گذاشته شده است. و در آن ميل و كشش به شرع و دين وجود ندارد. رهايى و آزادى خواسته هاى غريزى را طالب است و آدمى تا زمانى كه مقلوب و مقهور اين مرتبه از هستى خويش است، علاقه به پذيرش دين و ديندارى و عروج به سوى ملكوت را ندارد. انسان برتر، آن انسانى است كه تضادّ بين گرايش و كشش به مطلق را با ميل و گرايش به طبيعت حلّ كند. به صورتى كه مرتبه نازل هستى وسيله به كمال رساندن مرتبه عالى هستى انسان شود. و از گرايشهايى كه انسان در مرتبه عالى هستى خويش دارد گرايش به حقيقت هستى است، انسان درذات وجود خويش هستى و وجودى را مى جويد كه وابسته به غير نباشد، زيرا وابستگى، فقر، نقص، نيازمندى و محدوديت را به همراه دارد و حقيقت هستى منزّه از آنهاست. چنانكه در دعاى صباح منقول از اميرالمؤمنين(عليه السلام)در توصيف ذات خداوند متعال آمده است: