- انسان شناسى
- 2
- 3
- 4
- 5
- 6
- 7
- 8
- 9
- 10
- 11
- 12
- 13
- 14
- 15
- 16
- 17
- 18
- 19
- 20
- 21
- 22
- 23
- 24
- 25
- 26
- 27
- 28
- 29
- 30
- 31
- 32
- 33
- 34
- 35
- 36
- 37
- 38
- 39
- 40
- 41
- 42
- 43
- 44
- 45
- 46
- 47
- 48
- 49
- 50
- 51
- 52
- 53
- 54
- 55
- 56
- 57
- 58
- 59
- 60
- 61
- 62
- 63
- 64
- 65
- 66
- 67
- 68
- 69
- 70
- 71
- 72
- 73
- 74
- 75
- 76
- 77
- 78
- 79
- 80
- 81
- 82
- 83
- 84
- 85
- 86
- 87
- 88
- 89
- 90
- 91
- 92
- 93
- 94
- 95
- 96
- 97
- 98
- 99
- 100
- 101
- 102
- 103
- 104
- 105
- 106
- 107
- 108
- 109
- 110
- 111
- 112
- 113
- 114
- 115
- 116
- 117
- 118
- 119
- 120
- 121
- 122
- 123
- 124
- 125
- 126
- 127
- 128
- 129
- 130
- 131
- 132
- 133
- 134
- 135
- 136
- 137
- 138
- 139
- 140
- 141
- 142
- 143
- 144
- 145
- 146
- 147
- 148
- 149
- 150
- 151
- 152
- 153
- 154
- 155
- 156
- 157
- 158
- 159
- 160
- 161
- 162
- 163
- 164
- 165
- 166
- 167
- 168
- 169
- 170
- 171
- 172
- 173
- 174
- 175
- 176
- 177
- 178
- 179
- 180
- 181
- 182
- 183
- 184
- همه صفحات
همانا از خصلت هاى ايمان، شرم و عفّت (بازايستادن از گناه) است و اين دو، خوى آزادگان و روش نيكوكاران است.»
با تمام اين توضيحات، سخن را در اين باره، با حكم قاطع بزرگ آزاده عالم، يعنى همان جمله كوتاه و پر معناى اميرالمؤمنين(عليه السلام) به پايان مى بريم: «من ترك الشهوات كان حرّاً».
حال، به دليل نفى آزادى هاى غريزى و استعدادى در راستاى آزادى انسانى و جهت تبيين بهتر حرّيّت راستين، لازم مى دانيم به طور كوتاه در يك بحث مقايسه اى، از واقعيّت آزادى دنياى موجود پرده برداشته و به آنانى كه طالب آزادى انسانى هستند، هشدار دهيم كه مراقب دام هايى باشند كه به رنگ آزادى، رنگ آميزى شده است.
* واقعيّت آزادى در دنياى معاصر
قرن حاضر زمان شگفتى و حيرت است. هيچ ايده، عقيده و فكرى، از نقد و شبهه سالم نمانده و بشر سرگردان در ميان اقوال، گفته ها و بافته هاى ذهنى و... براى رهايى از تحيّر، به جوّ حاكم و شرايط موجود، محيط، نظام و جامعه تن مى دهد.
دنياى معاصر، اعتماد انسان را از ايدئولوژى ها سلب كرده و ايده اى هماهنگ با شأن انسانى وى، جايگزين نكرده است. اين آزموده ترين راه و در واقع بهترين دامى است كه سردمداران استكبار در شعاع قلم و بيان عالمان دين و علم به دنيا فروخته، براى چرخاندن انديشه و اراده انسان ها به سمت دلخواه به وجود آورده اند.
شخصى كه بينشى ثابت درباره جهان، انسان و دنيا نداشته باشد، بدون شك طرحى ثابت و صحيح براى زندگى و كيفيّت آن نخواهد داشت; زندگى اش كاملا تابع جوّ موجود، شرايط، رويدادها و از هر نظر متغيّر خواهد بود و اين همان انسان همج الرعاع و افسار گسيخته اى است كه خودى خويش را در حاكميت وضع موجود مى بيند و تابع محض احساسات و مسايل خيالى و وهمى است كه فرهنگ هاى خالى از ارزش هاى انسانى براى او رقم مى زنند.