متن کتاب های موسسه در راه حق (آزمایشی)

در این قسمت که به صورت آزمایشی راه اندازی شده متن کتاب های موسسه جهت مطالعه آنلاین مخاطبان گرامی قرار داده می شود.

شما میتوانید از لیست پایین متن تعدادی از کتاب ها را مطالعه فرمایید.

من شب در آنجا مانده صبح جمعى مرا مشايعت نمودند و دو نفر همراه كردند و برگشتند. صبح ديگر بر در شهر بغداد رسيدم كه خلق بسيار بر سر پل جمع شده اند و هر كه مى رسد از او اسم و نسبش را مى پرسند. چون ما رسيديم و نام مرا شنيدند بر سر من هجوم كردند، رختى را كه ثانياً پوشيده بودم پاره پاره كردند و نزديك بود روح از تن من مفارقت كند كه «سيّد رضى الدّين» با جمعى رسيدند و مردم را از من دور كردند. «ناظر بين النهرين» ماوقع را نوشته بود و به بغداد فرستاده و ايشان را خبر كرده بود. سيد فرمود كه: «اين مردى كه مى گويند شفا يافته تويى كه اين غوغا در اين شهر انداخته اى؟»

گفتم: «بلى».

از اسب به زير آمد ران مرا باز كرد، و چون زخم را ديده بود و از آن اثرى نديد ساعتى غش كرد و بى هوش شد، و چون بخود آمد گفت: «وزير مرا طلبيده و گفته كه از مشهد اينطور نوشته آمده و مى گويند آن شخص به تو مربوط است، زود خبر او را به من برسان». و مرا با خود نزد آن وزير كه قمى بود، برده و گفت كه: «اين مرد برادر من و دوست ترين اصحاب من است».

وزير گفت: «قصه را براى من نقل كن».

از اول تا به آخر آنچه بر من گذشته بود نقل نمودم; وزير فى الحال كسان به طلب اطباء و جراحان فرستاد چون حاضر شدند، فرمود: «شما زخم اين مرد را ديده ايد؟»

گفتند: «بلى».

پرسيد كه: «دواى آن چيست؟»

اشتراک نشریات رایگان

سامانه پاسخگویی