«يَقُومُ الْقائِمُ وَلَيْسَ لاَِحَد فى عُنُقِه عَهْدٌ وَلا عَقْدٌ وَلا بَيْعَةٌ»[67]
چرا كه بايد مطابق واقع عمل كند و دين خدا را به طور كامل و بى هيچ پرده پوشى و بيم و ملاحظه اى اجرا و در جامعه مستقر سازد; بنابراين جاى عهد و ميثاق با كسى و مماشات و مراعات نسبت به كسى باقى نمى ماند.
چنين است كه با سابقه اى كاملا روشن و بدون آنكه هيچ تعهّدى نسبت به كسى بر عهده او باشد ظهور مى فرمايد و طومار همه حكومت هاى فاسد را در هم مى پيچد و اسلام را بر سراسر گيتى حكمفرما مى سازد.
* * *
غيبت صغرى و كبرى
پس از شهادت امام يازدهم از سال 260 قمرى تا سال 329 يعنى حدود 69 سال دوره «غيبت صغرى» بود،[68] و از آن پس تاكنون و تا آنگاه كه امام قائم(عليه السلام) ظهور فرمايد دوره «غيبت كبرى» است.
در غيبت صغرى، رابطه مردم با امام(عليه السلام) به كلّى قطع نشد، اما محدود بود و هر فردى از شيعه مى توانست به وسيله «نوّاب خاص» كه از بزرگان شيعه بودند مشكلات و مسائل خود را به عرض امام برساند و توسط آنان پاسخ دريافت دارد و احياناً به حضور امام شرفياب شود. اين دوره را مى توان دوران آمادگى براى غيبت كبرى دانست كه در آن ارتباط قطع شد و مردم موظّف شدند در امور خود به نوّاب عام يعنى فقهاء و آگاهان به احكام شرع مراجعه كنند.
اگر غيبت كبرى، يكباره و ناگهان رخ مى داد ممكن بود موجب انحراف افكار شود و ذهن ها آماده پذيرش آن نباشد; امّا به تدريج و در طول مدّت غيبت صغرى، ذهن ها آماده شد و بعد غيبت كامل آغاز گرديد. و نيز ارتباط با امام توسّط نوّاب خاصّ در دوران غيبت صغرى، و همچنين شرفيابى برخى از شيعيان به خدمت امام قائم(عليه السلام)در آن دوره، مسأله ولادت و حيات آن گرامى را بيشتر تثبيت كرد. اگر غيبت كبرى بدون اين مقدّمات شروع مى شد شايد اين مسائل تا اين حدّ روشن نمى بود و ممكن بود براى برخى ايجاد ترديد و اشكال نمايد;