از سوى ديگر نمونه عالى حكومت توسط پيامبر عزيز اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم)و امير مؤمنان على(عليه السلام) پياده شده تا جلوه هاى آن را بشر ببيند و از غير آن روى برتابد. بنابراين تا عصر حضرت مهدى(عليه السلام) زمينه حكومت واحد جهانى از سوى خدا كاملا آماده شده بود; قانون و احكام اسلام، مدوّن و نمونه عملى عدالت اسلام نيز نمايان بود; امّا از سوى مردم جهان براى تحقّق اين حكومت الهى آمادگى وجود نداشت. اگر مردم جهان آماده پذيرش اين حكومت بودند امام غايب نمى شد و به اجراى قانون الهى مى پرداخت و حكومت عدل اسلامى را در سراسر جهان برقرار مى فرمود، پس ممكن است به اين جهت غيبت فرموده و به همين جهت غيبت صغرى به غيبت كبرى كشيده شده و ادامه يافته باشد و امام عصر، ارواحنا فداه، وقتى ظاهر گردد كه مردم همچون گذشتگان خود از حكومت او روى برنتابند و از هر جهت آماده و پذيراى حكومت او باشند.
مرحوم «خواجه نصير الدين طوسى» مى نويسد: «غيبت حضرت مهدى(عليه السلام) نه از خداى سبحان است و نه از آن حضرت; پس از مكلّفين و مردم است، و آن غلبه خوف، و تمكين نداشتن مردم از امام است; موقعى كه سبب غيبت زايل گردد ظهور واقع مى شود».[65]
البته غيبت بر اساس حكمت الهى صورت گرفت و ما به همه اسرار آن واقف نيستيم ولى ممكن است رمز اساسى غيبت همين نكته باشد. سرپيچى و طغيان جوامع در طول امامت يازده معصوم به تجربه رسيد، و تخلّف و حمايت نكردن مردم از آنان در اين مدت كاملا روشن شد و جاى هيچ ابهامى باقى نماند كه مردم نمى خواهند زير بار حكومت عدل اسلامى بروند; در چنين وضعيتى، غيبت يك مسأله طبيعى است و ظهور و حضور او در جامعه محتاج سؤال است! بايد گفت با اين وضع چرا امام در جامعه ظاهر باشد؟ امام غايب خواهد بود و به وظايف خويش پنهانى عمل مى كند تا زمينه ظهورش فراهم آيد، آنگاه ظاهر مى شود و خيل مشتاقان را به زيارت و حمايتش موفق مى سازد;