معتمد نيز در زمان خود، امام عسكرى و برادرش «جعفر» را نزد «على جرين» زندانى ساخت و مرتباً از وضع امام جويا مى شد. به او گزارش مى دادند كه روزها روزه است و شبها را به نماز و عبادت مى گذراند.
* يك روز از على جرين وضع امام را پرسيد و همان گزارش قبلى را شنيد. بنابراين دستور داد: «هم اكنون نزد او برو و سلام مرا به او برسان و بگو همراه تو به منزلشان بروند.» على جرين مى گويد: به زندان رفتم ديدم... امام لباس خود را پوشيده و آماده حركت است، چون مرا ديد برخاست. پيام امير را رساندم، امام سوار شد و توقف كرد; علّت توقف را جويا شدم. فرمود: «]توقف نمودم [ تا جعفر بيايد».
گفتم: «امير فقط به آزادى شما فرمان داد و از جعفر نامى نبرد».
فرمود: «نزد امير برو و بگو ما از يك خانه (خانواده) بيرون آمديم و اگر من تنها بازگردم و جعفر همراه من نباشد امورى پيش مى آيد كه بر او پوشيده نيست».
على جرين نزد خليفه رفت و بازگشت و گفت: «امير مى گويد: من جعفر را به خاطر شما آزاد مى كنم و او را به جهت جرم و خيانتى كه نسبت به شما و خود انجام داده بود زندانى كرده بودم».
جعفر را آزاد كردند و همراه امام به خانه اش بازگشت.[21]
* * *
از آنچه به اجمال و به طور فشرده از وضعيت حكومت خلفا و رفتارشان با امام نقل كرديم، آشكار است كه امام عسكرى(عليه السلام) در دورانى سخت و پر خفقان مى زيست، و حكومت ها همواره نسبت به امام مراقبت شديدى روا داشته و بارها آن گرامى را زندانى نمودند. تاريخ گوياى آنست كه حتّى در اوقاتى هم كه امام در زندان نبودند، پيرامون آن گرامى رفت و آمدها كنترل مى شد و دوستداران و شيعيان نمى توانستند به راحتى با آن حضرت در تماس باشند و برخى شيعيان گاهى به كمك بعضى علويان به منزل امام راه پيدا مى كردند.