[1]ـ چون آن محلّه محلّ سكونت سپاهيان ترك دربار عباسى بود، عسكر ناميده مى شد. تتمة المختصر فى اخبار البشر، ج 1، ص 348.
[2]ـ بحار، ج 50، ص 239 ـ 235 و 325.
[3]ـ كمال الدين، تأليف شيخ صدوق، ص 381.
[4]ـ در مورد ذكر نام امام قائم(عليه السلام) ميان علماء اختلاف فتوى وجود دارد، برخى از بزرگان علما و فقهاى متأخر مانند شيخ انصارى و ملا محمد كاظم خراسانى و سيد محمد كاظم يزدى ذكر نام آن بزرگوار را مكروه دانسته و گروهى از سابقين مانند شيخ طوسى و شيخ مفيد و... مطلقاً حرام شمرده، و برخى ديگر از علما مانند حاجى نورى و محقق داماد حرمت آن را در صورت ذكر كردن در محافل و مجالس دانسته اند. مرحوم حاجى نورى گفته است: حرمت آن تا زمان خواجه نصير الدين طوسى ميان گذشتگان از علماء شيعه مسلّم بوده و از زمان شيخ بهايى در اين حكم اختلاف شده است. به نجم الثاقب، ص 48، رجوع شود.
[5]ـ كمال الدين، تأليف شيخ صدوق، ص 383.
[6]ـ ارشاد مفيد، ص 315.
[7]ـ اعلام الورى، ص 370.
[8]ـ ارشاد مفيد، ص 317.
[9]ـ تتمة المنتهى، ص 252.
[10]ـ مروج الذهب، ج 4، ص 91.
[11]ـ بحار، ج 50، ص 251.
[12]ـ مروج الذهب، ج 4، ص 95 ـ 91، تتمة المنتهى، ص 254.
[13]ـ ارشاد مفيد، ص 324.
[14]ـ تتمة المنتهى، ص 254ـ258.
[15]ـ تتمة المنتهى، 268، مروج الذهب، ج 4، ص 142ـ140.
[16]ـ مثله كردن: اعضاى بدن مرده مانند دست و پا و گوش و بينى را بريدن و جدا كردن.
[17]ـ مقاتل الطالبين، ص 690ـ658.
[18]ـ مروج الذهب، ج 2، ص 120.
[19]ـ ارشاد مفيد، ص 324 ـ مهج الدعوات، تأليف سيد بن طاوس، ص 274، بحار، ج 50، ص 330.
[20]ـ ارشاد، ص 325ـ324.
[21]ـ مهج الدعوات سيد بن طاوس، ص 275.
[22]ـ كشف الغمه، ج 3، ص 307.
[23]ـ ناصبى: يعنى كسى كه با ائمه(عليهم السلام) دشمنى و مخالفت داشته باشد.
[24]ـ پدر احمد، «عبيد الله بن خاقان» از رجال و درباريان مهم حكومت عبّاسى در سامرا بود.
[25]ـ در ميان مردم عرب در گذشته مرسوم بود كه جهت احترام، افراد را با كنيه ياد مى كردند و اسم را ذكر نمى كردند.
[26]ـ پس از امام رضا(عليه السلام) در جامعه آن روز و دربار حكومتى عباسيان، ائمه بعدى يعنى امام جواد و امام هادى و امام عسكرى(عليهم السلام) را به احترام انتساب به امام رضا(عليه السلام)، «ابن الرّضا» مى ناميدند.
[27]ـ دشمنان اهل بيت پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم); شيعه را «رافضى» مى نامند.
[28]ـ ارشاد مفيد، ص 318.
[29]ـ اصول كافى، چاپ آخوندى، ج 1، ص 506.
[30]ـ بحار، ج 50، ص 304.
[31]ـ ارشاد مفيد، ص 324.
[32]ـ احقاق الحق، ج 12، ص 464; اين حديث را شش نفر ديگر از علماى بزرگ و اهل سنّت نيز نقل كرده اند.
[33]ـ مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 525.
[34]ـ ديه قتل خطايى بر عهده «عاقله» از خويشان قاتل است. «عاقله» برادران و عمويان و پسر برادر و پسر عمو و پدر و فرزند قاتل مى باشند.
[35]ـ اعلام الورى، چاپ نجف، ص 374.
[36]ـ كشف الغمّه، چاپ تبريز، ج 3، ص 303.
[37]ـ كشف الغمه، چاپ تبريز، ج 3، ص 294ـ293.
[38]ـ كشف الغمه، چاپ تبريز، ج 3، ص 300.
[39]ـ مسلمان پرهيزكار و پاى بند به احكام الهى در برابر ستمگران و در محيط هاى فاسد دچار سختى و مشكلات است و همواره مى كوشد دين خود را در شرايط سخت حفظ كند، لذا نيازمند به شكيبايى و در عين حال اميد به فرج است و اگر بى تابى و نوميدى بر او چيره شود از مسير صحيح منحرف مى گردد.
[40]ـ انوار البهيّه، چاپ مشهد، ص 161.
[41]ـ اصول كافى، ج 1، ص 512.
[42]ـ اعلام الورى، ص 373 ـ نور الابصار، چاپ قاهره، ص 183 ـ فصول المهمّه، ابن صباغ مالكى، ص 286 با اندك تفاوت.
[43]ـ كشف الغمّه فى معرفة الائمه، ج 3، ص 305.
[44]ـ احقاق الحق، ج 12، ص 470; به نقل از فصول المهمّه ابن صباغ مالكى، ص 286.
[45]ـ مناقب، چاپ نجف، ج 3، ص 538.
[46]ـ كشف الغمّه، ج 3، ص 302.
[47]ـ ارشاد مفيد، ص 322.
[48]ـ احقاق الحق، ج 12، ص 473.
[48] تا[56 - انوار البهيّه، چاپ مشهد، ص 161ـ160.
[57] تا [60] ـ انوار البهيّه، چاپ مشهد، ص 161ـ160.
[61]ـ تنقيح المقال، ج 1، ص 50.
[62]ـ اختيار معرفة الرّجال، ص 557.
[63]ـ منتهى الامال، ص 279.
[64]ـ جامع الرّواة، ج 1، ص 307: «داود بن القاسم بن اسحق بن عبدالله بن جعفر بن ابيطالب...».
[65]ـ تنقيح المقال، ج 1، ص 413ـ412، و نيز به بحار الانوار مجلّدات زندگى امام نهم و امام دهم و امام يازدهم مراجعه شود.
[66]ـ «يحيى» يكى از علويان پارسا و شجاع است كه در حكومت مستعين عباسى قيام كرد و كشته شد.
[67]ـ قاموس الرّجال، ج 4، ص 59.
[68]ـ تنقيح المقال، ج 2، ص 174.
[69]ـ تنقيح المقال، ج 2، ص 245 ـ قاموس الرجال، ج 6، ص 245.
[70]ـ فصول المهمّه، چاپ نجف، ص 298.
[71]ـ كمال الدين، چاپ آخوندى، ص 475.
- << قبلی
- بعدی