«به راستى خداى عزيز و جليل با عاقل گفتگو مى كند. هيچ كس نمى تواند بيش از آنچه آخرين پيامبران و سرور مرسلان پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) ارائه فرموده نشانه و دليلى بياورد، در عين حال قوم او گفتند ساحر و كذّاب است; كسانى را كه هدايت پذير بودند هدايت فرمود. جز آنكه معجزات مايه سكون و آرامش بسيارى از مردم است، و اين بدان جهت است كه خداى عزيز و جليل به ما اذن مى دهد، سخن مى گوييم و ما را از سخن منع مى فرمايد ساكت مى شويم.
اگر خدا دوست داشت كه حق آشكار نشود پيامبران را به بشارت دادن و بيم كردن برنمى انگيخت، پيامبران خدا در حال ضعف و نيرومندى حق را آشكار ساختند و گاهى سخن گفتند، تا خدا امرش را تمام گرداند و حكمش را تنفيذ نمايد.
مردم چند دسته و طبقه اند; گروهى آگاه و بر صراط نجاتند، به حق دست يافته و به فروع و اصول اسلامى پاى بندند، شك و دو دلى ندارند و پناهگاه ديگرى نمى جويند.
دسته اى ديگر، حق را از اهل آن نمى گيرند; اين دسته مانند كسانى هستند كه بر دريا سير كنند كه هنگام نا آرامى دريا نا آرام و مضطرب و هنگام آرامش آن در آرامشند.
دسته سوّمى هستند كه شيطان بر آنان مسلّط شده و از روى حسد به مخالفت با اهل حق و دفع حق به وسيله باطل پرداخته اند. آن را كه ]از صراط مستقيم دست برداشته و [ به چپ و راست مى رود واگذار; چوپان هر وقت بخواهد گله را با كمتر كوششى جمع خواهد كرد.
از اختلاف موالى و دوستان ذكر كرده اى; اگر جلالت و بزرگى دليل است پس ترديدى نيست آنكه در منصب حكم و خلافت قرار گرفته (يعنى امام معصوم) به تصميم گرفتن و فرمان دادن سزاوارتر است. تو در مورد آنان كه در قلمرو مراعات تو قرار دارند نيك رعايت كن، از فاش كردن اسرار ما و رياست طلبى بپرهيز كه اين دو انسان را به هلاكت مى كشاند.