متن کتاب های موسسه در راه حق (آزمایشی)

در این قسمت که به صورت آزمایشی راه اندازی شده متن کتاب های موسسه جهت مطالعه آنلاین مخاطبان گرامی قرار داده می شود.

شما میتوانید از لیست پایین متن تعدادی از کتاب ها را مطالعه فرمایید.

امام تبسّم نمودند و آستينهاى خود را بالا زدند. ]ديدم [ پلاسى سياه و خشن ـ ]در زير لباس [ ـ بر تن دارند; و فرمودند: «اى كامل! هذا لِلّهِ وَهذا لَكُمْ; اين (پلاس خشن) براى خدا است و اين (لباس نرم كه روى آن پوشيده ام) براى شماست».

مراجعه دو نيازمند

محمد بن على بن ابراهيم بن موسى بن جعفر(عليه السلام) مى گويد: تهيدست شديم، پدرم گفت: «با هم خدمت اين مرد (امام عسكرى(عليه السلام)) برويم كه به جود و بخشش شهرت دارد.»

گفتم: «او را مى شناسى؟»

گفت: «نه، او را نديده ام.»

با هم به راه افتاديم، در بين راه پدرم گفت چقدر نيازمنديم كه براى ما 500 درهم دستور دهد; 200 درهم براى لباس، 200 درهم براى پرداخت بدهى و 100 درهم براى مخارج ديگر.

من پيش خود گفتم: «كاش براى من هم 300 درهم دستور دهد كه با 100 درهم آن چارپايى بخرم و 100 درهم براى مخارج و 100 درهم نيز براى لباس باشد و به جبل (بلاد جبل: قسمتهاى كوهستانى غرب ايران تا همدان و قزوين) بروم.»

هنگامى كه به خانه امام رسيديم غلام آن حضرت بيرون آمد و گفت: «على بن ابراهيم و پسرش محمد وارد شوند.»

وقتى وارد شديم و سلام كرديم به پدرم فرمود: «اى على! چه شده كه تاكنون نزد ما نيامدى؟»

پدرم گفت: «شرم داشتم با اين حال شما را ملاقات نمايم.»

اشتراک نشریات رایگان

سامانه پاسخگویی