ابن سكّيت شاعر و اديب نام آور شيعى كه در ادبيات عرب او را امام مى ناميدند، آموزگار فرزندان متوكّل بود. روزى متوكّل با اشاره به دو فرزند خود معتز و مؤيّد از ابن سكيت پرسيد: «اين دو نزد تو محبوب ترند يا حسن و حسين؟»
ابن سكيت بلافاصله پاسخ داد: «قنبر، غلام امير مؤمنان على(عليه السلام) از تو و دو فرزندت بهتر است!».
متوكّل چون خرسى زخم ديده برآشوفت و فرمان داد زبان او را از پشت سرش بيرون بكشند، و بدين ترتيب آن نماد شجاعت و شرف در 58 سالگى به شهادت رسيد.[19] درود خدا و پاكان و آزادگان بر او باد.
متوكّل در حيف و ميل بيت المال مسلمانان نيز چون ساير خليفگان دستى گشاده و ولخرج داشت; چنانكه در تاريخ زندگى او مى نويسند كاخ هاى گوناگونى بنانمود و تنها براى بناى «برج متوكّل» كه هم اكنون نيز در سامرّاء برجاست يك ميليون و هفتصد هزار دينار طلا خرج كرد!... .[20]
دردآور است كه در كنار چنين اسرافهايى بر علويان و خاندان پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)چنان سخت مى گذشت كه «گروهى از بانوان علوى در مدينه حتّى يك دست لباس درست نداشتند كه در آن نماز بگزارند و فقط يك پيراهن مندرس برايشان مانده بود و به هنگام نماز به نوبت از آن استفاده مى كردند و با چرخ ريسى، روزگار مى گذراندند و پيوسته در چنين سختى و تنگدستى بودند تا متوكّل به هلاكت رسيد».[21]
كين توزى و دشمن كامى متوكّل نسبت به اميرمؤمنان على(عليه السلام) او را به پستى و رذالتى باور نكردنى كشانده بود. متوكّل با ناصبى ها و دشمنان اهل بيت اُنس مى گرفت و براى تسكين دل ناپاك خود به دلقكى دستور داده بود در حضور او با اعمال زننده و شرم آورى امير مؤمنان(عليه السلام) را مسخره كند و متوكل با تماشاى ادا و اطوار او شراب مى نوشيد و قهقه مستانه سر مى داد![22]
چنين اعمالى از متوكّل شگفت آور نيست; بلكه شگفت آور و دردانگيز وضع كسانى است كه چنين بوزينه هاى كثيف و رذلى را خليفه پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) و اولى الامر اسلام و حاكم مسلمانان مى پندارند و به اسلام راستين و خاندان پاك پيامبر پشت كرده از چنين خليفگانى پيروى مى كنند! دريغا كه گمراهى انسان تا كجاست.